Dictiornary-Farsi | بطور جدا نشدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 212 (12 milliseconds)

English	Persian
inseparably	بطور جدا نشدنی


Search result with all words

indelibly	بطور پاک نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
indefeasibly	بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
indissolubly	بطور منحل نشدنی
indomitably	بطور رام نشدنی
ineradicably	بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
intractably	بطور رام نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
Other Matches

insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
inductile	خم نشدنی
insoluble	حل نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
inextricable	حل نشدنی
infeasible	نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
impractical	نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
impalpability	حس نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
insolvable	حل نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
unforgettable	فراموش نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
implacability	ارام نشدنی
implacability	نرم نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
tameless	رام نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
non-starter	کار نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
non-starters	کار نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
unerring	اشتباه نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
indomitable	رام نشدنی
intractable	رام نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
indocile	رام نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
invisible	دیده نشدنی
never say die	رام نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
indelible	پاک نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
inapplicable	اجرا نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
an impossible act	کار نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
incisively	بطور نافذ بطور زننده
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
martially	بطور جنگی بطور نظامی
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
impregnability	استواری ابستن نشدنی
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
indelibility	پاک نشدنی بودن
unmanagesble	رام نشدنی شرور
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
irredeemable	باز خرید نشدنی
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
indelible	محو نشدنی ماندگار
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
unfrequented	دور افتاده تکرار نشدنی
interminable	تمام نشدنی بسیار دراز
inexcitable	دیر غضب تهیج نشدنی
insuperable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
immitigable	سبک نشدنی تسکین ندادنی
irreclaimable	بازیافت نکردنی درست نشدنی
weatherproof	خراب نشدنی در اثر هوا
irreparable	مرمت ناپذیر خوب نشدنی
indestructible	از میان نرفتنی نابود نشدنی
infeasible	غیر عملی اجراء نشدنی
incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
impossibility	عدم امکان کار نشدنی
drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
inexhaustible	پایان نا پذیر تهی نشدنی
incompressible	فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
unbeatable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
nonexpendable	غیر استهلاکی مصرف نشدنی
irrepealable	غیر قابل الغاء باطل نشدنی
incompressible	کوچک نشدنی غیر قابل تلخیص
inconvincible	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
irresolvable	غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
inappeasable	غیر قابل تسکین قانع نشدنی
durable goods	کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
sunfast	محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
red letter	مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
marking ink	مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
to open a can of worms <idiom>	چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest <idiom>	چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest <idiom>	چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably	بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
untenable	اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
illmitable	محدود نکردنی محدود نشدنی
lastingly	بطور پا بر جا
atilt	بطور کج
loosely	بطور شل یا ول