English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
maunder بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
Other Matches
sleepily بطور خواب الود
drowses خواب الود کردن
drowsed خواب الود کردن
drowse خواب الود کردن
drowsing خواب الود کردن
drowze چرت زدن خواب الود کردن
dreamiest خواب مانند خواب الود
dreamy خواب مانند خواب الود
dreamier خواب مانند خواب الود
somnific خواب اور خواب الود
sleepier خواب الود
somnifacient خواب الود
sleepy خواب الود
slumb خواب الود
sleepiest خواب الود
somnolent خواب الود
soporific خواب الود
drowsy خواب الود
drowsiest خواب الود
slumberous خواب الود
dozy خواب الود
dozier خواب الود
doziest خواب الود
drowsier خواب الود
slumbery خواب الود
slumbrous خواب الود
drowze خواب الود بودن
i feel sleepy خواب الود هستم
sleepyhead ادم خواب الود
sleepyheads ادم خواب الود
heavy غلیظ خواب الود
heavies غلیظ خواب الود
drowzy head ادم خواب الود
poppied خواب الود یا ارام
heaviest غلیظ خواب الود
heavier غلیظ خواب الود
sand man لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
muddilly بطور گل الود
muddily بطور گل الود
dustily بطور خاک الود
ripple بطور موجی حرکت کردن
rippled بطور موجی حرکت کردن
ripples بطور موجی حرکت کردن
rippling بطور موجی حرکت کردن
poltroon ادم جبون وسرگردان
rouse از خواب بیدار شدن حرکت دادن
rouses از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused از خواب بیدار شدن حرکت دادن
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
mud گل الود کردن
bemire گل الود کردن
puddles گل الود کردن
puddle گل الود کردن
nemire گل الود کردن
blurring منظره مه الود لک کردن
blurs منظره مه الود لک کردن
blur منظره مه الود لک کردن
blurred منظره مه الود لک کردن
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lair گل الود کردن استراحت کردن
lairs گل الود کردن استراحت کردن
hypnogogic خواب اور خواب کننده
morpheus الهه خواب خواب پرور
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
hypnagogic خواب اور خواب کننده
to put to bed خواب کردن
sopite خواب کردن
to rock to sleep خواب کردن
to lull to sleep خواب کردن
to charm asleep با افسون خواب کردن
hypnotized بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotises خواب هیپنوتیزم کردن
wakes از خواب بیدار کردن رد پا
hypnotizing بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotizes بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotised بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotizes خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotized خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotize بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotize خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotising بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotising خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotised خواب هیپنوتیزم کردن
siestas خواب بعدازفهر کردن
get off to sleep خواب کردن خواباندن
to break the sleep از خواب بیخواب کردن
siesta خواب بعدازفهر کردن
wake از خواب بیدار کردن رد پا
hypnotizing خواب هیپنوتیزم کردن
waked از خواب بیدار کردن رد پا
hypnotises بطورمصنوعی خواب کردن
rise از خواب برخاستن طغیان کردن
rises از خواب برخاستن طغیان کردن
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep. خواب خواب است
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
out lawry طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
muddiest گل الود
muddying گل الود
muddies گل الود
spumy کف الود
turbid مه الود
spluttery تف الود
foamy کف الود
foggier مه الود
thicker گل الود
brumous مه الود
shod گل الود
thick گل الود
muddy گل الود
dropsical پف الود
foamiest کف الود
thickest گل الود
muddier گل الود
spunous کف الود
scummy کف الود
turbid گل الود
feculent گل الود
caliginous مه الود
lathery کف الود
foggy مه الود
sudsy کف الود
plashy گل الود
bedraggled گل الود
foamier کف الود
muddied گل الود
fogbound مه الود
mire گل الود
foggiest مه الود
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
asseverate بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
fierce خشم الود
sponge cake کیک پف الود
like mad خشم الود
sponge cakes کیک پف الود
fiercer خشم الود
muddying خیس و گل الود
muddy خیس و گل الود
tinged with cnvy رشک الود
muddiest خیس و گل الود
wrathful قهر الود
muddied خیس و گل الود
loblolly چاله گل الود
fogs مه الود بودن
ensanguined خون الود
fog مه الود بودن
fogginess مه الود بودن
vapory بخار الود
smeared with dirt خاک الود
passionate هوس الود
muddier خیس و گل الود
fiercest خشم الود
muddies خیس و گل الود
venomous زهر الود
based on private motives غرض الود
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
cloud forest جنگل بلند مه الود
interesde motive انگیزه غرض الود
partial غرض الود جزیی
pussy ریم الود گربه
pussies ریم الود گربه
haematidrosis عرق خون الود
foggily بطورمه الود یامبهم
bloody خون الود قرمز
poison pen نوشته غرض الود
bloodiest خون الود قرمز
steamier دارای بخار مه الود
bloodier خون الود قرمز
interested مجذوب غرض الود
balderdash یاوه نوشابه کف الود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com