Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
insuperably	بطور شکست ناپذیر
invincibly	بطور شکست ناپذیر
invulnerably	بطور شکست ناپذیر
Other Matches
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
invincible	شکست ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
invulnerable	شکست ناپذیر رویین تن
unconquerable	شکست ناپذیر مغلوب نشده
insuperable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
unbeatable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
waisting	کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
indefatigably	بطور خستگی ناپذیر
incurably	بطور علاج ناپذیر
inseparably	بطور تجزیه ناپذیر
indescribably	بطور وصف ناپذیر
irresistibly	بطور مقاومت ناپذیر
indestructibly	بطور فنا ناپذیر
deathlessly	بطور فنا ناپذیر
invulnerably	بطور زخم ناپذیر
immitigably	بطور تخفیف ناپذیر
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
irredeemably	بطور چاره ناپذیر
immiscibly	بطور امیزش ناپذیر
inexhaustibly	بطور خستگی ناپذیر
imperviously	بطور خلول ناپذیر
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
indefeasibly	بطور فسخ ناپذیر
insufferably	بطور تحمل ناپذیر
indefensibly	بطور دفاع ناپذیر
imperishably	بطور زوال ناپذیر
intolerably	بطور تحمل ناپذیر
insupportably	بطور تحمل ناپذیر
impalpably	بطور لمس ناپذیر
indispensably	بطور چاره ناپذیر
immutably	بطور تغییر ناپذیر
inerrably	بطور لغزش ناپذیر
inestimably	بطور تقدیر ناپذیر
inexcusably	بطور عذر ناپذیر
intabgibly	بطور لمس ناپذیر
irremediably	بطور چاره ناپذیر
irreversibly	بطور تغییر ناپذیر
inscrutably	بطور تفحص ناپذیر
irreparably	بطور جبران ناپذیر
irremovably	بطور عزل ناپذیر
penetrably	بطور نفوذ ناپذیر
irremissibly	بطور بخشش ناپذیر
interminably	بطور پایان ناپذیر
inviolably	با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
whop	بطور قاطع شکست دادن
impassively	بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
imperturbably	با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
parallax	پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
atmospheric refraction	شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
martially	بطور جنگی بطور نظامی
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively	بطور نافذ بطور زننده
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
waterproofs	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
fall	شکست
breakages	شکست
breakage	شکست
defeasance	شکست
defeature	شکست
loss	شکست
unsuccessful	شکست
unsuccessfully	شکست
flopper	شکست
gap	شکست
unsuccess	شکست
three successive defeats	سه شکست پی در پی
miscarriages	شکست
set back	شکست
gaps	شکست
miscarriage	شکست
breaks	شکست
prosternation	شکست
break	شکست
deflection	شکست
defeats	شکست
flunk	شکست
deflections	شکست
flunked	شکست
failures	شکست
flunks	شکست
defeat	شکست
defeated	شکست
plumper	شکست
flunking	شکست
refraction	شکست
defeating	شکست
failure	شکست
unanswerable	جواب ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
unassailable	یورش ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
indestructible	فنا ناپذیر
achromatic	رنگ ناپذیر
achromic	رنگ ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
air proof	هوا ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indescribable	وصف ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
inaccessible	دسترسی ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
incorrigible	اصلاح ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
irredeemable	پایان ناپذیر
indefatigable	خستگی ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
irreparable	جبران ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
inaccessible	ارتباط ناپذیر
deathless	فنا ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
atomic	تجزیه ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
nondescript	وصف ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
intangible	لمس ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
passives	اثر ناپذیر
passive	اثر ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
inconsolably	دلداری ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inconsolable	دلداری ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
intolerable	تحمل ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com