Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
soundly
بطور صحیح و سالم
Other Matches
halely
بطور سالم
healthily
بطور سالم
bonnily
بطور سالم وخوشحال
rightly
بطور صحیح
rightfully
<adv.>
بطور صحیح
orderly
<adv.>
بطور صحیح
tidily
<adv.>
بطور صحیح
neatly
<adv.>
بطور صحیح
duly
<adv.>
بطور صحیح
aright
<adv.>
بطور صحیح
correctly
<adv.>
بطور صحیح
justly
<adv.>
بطور صحیح
properly
<adv.>
بطور صحیح
rightly
<adv.>
بطور صحیح
rightfully
<adv.>
بطور درست و صحیح
rightly
<adv.>
بطور درست و صحیح
aright
<adv.>
بطور درست و صحیح
correctly
بطور درست و صحیح
correctly
<adv.>
بطور درست و صحیح
justly
<adv.>
بطور درست و صحیح
properly
<adv.>
بطور درست و صحیح
duly
<adv.>
بطور درست و صحیح
levy in mess
نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Sound mind in a sound body.
<proverb>
عقل سالم در بدن سالم.
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
Hear hear!
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number
عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
healthy
سالم
scot-free
سالم
safe
سالم
lucid
سالم
out of the wood
سالم
valid
سالم
whole
سالم
hale
سالم
healthier
سالم
safest
سالم
safes
سالم
healthiest
سالم
safer
سالم
intact
سالم
scot free
سالم
sicker
سالم
healthful
سالم
in a good state of health
سالم
salubrious
سالم
sound
سالم
sounds
سالم
wells
سالم
soundable
سالم
soundest
سالم
well
سالم
sounded
سالم
pert
سالم
All right?
سالم هستی؟
health food
غذای سالم
with a whole skin
پی گزند سالم
health foods
غذای سالم
sound money
پول سالم
wholesome
سالم و بی خطر
unclean
غیر سالم
syntropy
پیوند سالم
ablebodied
<adj.>
سالم و تندرست
sanest
سالم معقول
clear timber
چوب سالم
saner
سالم معقول
intact
سالم کامل
sane
سالم معقول
Is everything all right?
سالم هستی؟
salutary
سالم ومغذی
wholesomeness
سالم و بی خطر
A healthy recreation . Good clean fun.
تفریحات سالم
to ride out
سالم بیرون رفتن از
peart
سالم وبا روح
unhealthy
غیر سالم بیمار
unsullied
مسموم نشده-سالم
compos mentis
دارای عقل سالم
wholesore
گوارا سالم سودمند
survived
<past-p.>
جان سالم به در بردن
Good wholesome food .
غذای سالم وکامل
wooden round
گلوله سالم و بادوام
wooden bomb
بمب سالم و بادوام
incorrupt
سالم کردن درستکارکردن
In good condition (health).
سالم وبی عیب
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
To be sound in wind and limb.
جسما" سالم وقوی بودن
embonpoint
دارای مزاج سالم و خوب
well-balanced
سالم سلیم موزون باقرینه
well balanced
سالم سلیم موزون باقرینه
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
duration
مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
It remained intact.
سالم ودست نخورده باقی مانده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
sound
[arguments, data, figures]
<adj.>
درست
[بی عیب ]
[سالم ]
[استدلال . داده ها . اعداد]
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
you do not seem well
گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
demands of providing healthy living and working conditions
خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
homeopathy
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
martially
بطور جنگی بطور نظامی
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
بطور نافذ بطور زننده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
exacted
صحیح
proper
صحیح
righting
صحیح
good
صحیح
fea
صحیح
integers
صحیح
right
صحیح
all right
صحیح
exact
صحیح
Quite
[so]
!
صحیح!
i see
ها! صحیح !
in order
صحیح
accurate
صحیح
simon pure
صحیح
correct
صحیح
correcting
صحیح
indecorous
نا صحیح
authentical
صحیح
corrects
صحیح
integer
صحیح
integral
صحیح
well advised
صحیح
true
<adj.>
صحیح
real
<adj.>
صحیح
proper
<adj.>
صحیح
exact
<adj.>
صحیح
correct
<adj.>
صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
صحیح
valid
صحیح
exacts
صحیح
righted
صحیح
judiciously
صحیح
authentic
صحیح
up front
<idiom>
روراست ،صحیح
valid contract
عقد صحیح
properly
<adv.>
بصورت صحیح
justly
<adv.>
بصورت صحیح
aright
<adv.>
بصورت صحیح
duly
<adv.>
بصورت صحیح
rightfully
<adv.>
بصورت صحیح
valid transaction
معامله صحیح
to be proper for
صحیح بودن
true complement
مکمل صحیح
A correct answer.
جواب صحیح
spot-on
دقیقا صحیح
truer
خالصانه صحیح
considered
با اندیشه صحیح
homozygote
صحیح النسب
okay
صحیح است
proper fraction
کسر صحیح
genuine tradition
حدیث صحیح
orderly
<adv.>
بصورت صحیح
tidily
<adv.>
بصورت صحیح
neatly
<adv.>
بصورت صحیح
whole number
عدد صحیح
whole numbers
عدد صحیح
drill
روش صحیح
drilled
روش صحیح
affirmative
صحیح است
incorrupt
صحیح و بی عیب
indue order
به ترتیب صحیح
truest
خالصانه صحیح
integer
عدد صحیح
ok
صحیح است
integral number
عدد صحیح
integer variable
متغیر صحیح
true
خالصانه صحیح
integer number
عدد صحیح
drills
روش صحیح
right
درست صحیح
rightly
<adv.>
بصورت صحیح
right you are
صحیح است
the ticket
کار صحیح
that is right
صحیح است
safe and sound
صحیح وتندرست
eugenic
صحیح النسب
authentic document
سند صحیح
integers
عدد صحیح
roundest
عدد صحیح
exact
صحیح عین
exacted
صحیح عین
round
عدد صحیح
righted
به طور صحیح حق
righting
درست صحیح
correctly
<adv.>
بصورت صحیح
righted
درست صحیح
righting
به طور صحیح حق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com