Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
inaccessibly
بطور غیر قابل دسترسی
Search result with all words
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
Other Matches
come at able
قابل دسترسی کنارامدنی
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
bulletin board system
پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است
externals
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
half
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
cell
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cells
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
poaching
دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
externals
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
extensions
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
extension
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
isolates
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
capably
بطور قابل
tolerably
بطور قابل تحمل
imaginably
بطور قابل تصور
estimably
بطور قابل احترام
considerably
بطور قابل ملاحظه
improvably
بطور قابل ترقی
reliably
بطور قابل اعتماد
excusably
بطور قابل عفو
questionably
بطور قابل تردید
laudably
بطور قابل ستایش
habitably
بطور قابل سکونت
interestingly
بطور قابل توجه
admissibleness
بطور قابل قبول
heritably
بطور قابل توارث
inheritably
بطور قابل توارث
interchangeably
بطور قابل معاوضه
perceptibly
بطور قابل درک
extricably
بطور قابل تخلیص
justifiably
بطور قابل تبرئه
divisibly
بطور قابل تقسیم
expansibly
بطور قابل انبساط
justifiably
بطور قابل تصدیق
eligibly
بطور قابل قبول
noteworthily
بطور قابل ملاحظه
presentably
بطور قابل معرفی
objectionably
بطور قابل اعتراض
explosively
بطور قابل احتراق
comparably
بطور قابل مقایسه
separably
بطور قابل تفکیک
aposematically
بطور قابل گوشزد
remarkably
بطور قابل ملاحظه
flexibly
بطور قابل انحناء
imputably
بطور قابل اسناد
praiseworthily
بطور قابل ستایش
practicably
بطور قابل عبور
immeasurably
بطور غیر قابل پیمایش
impregnably
بطور غیر قابل تسخیر
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
inalienably
بطور غیر قابل انتقال
irremeable
بطور غیر قابل برگشت
incalculably
بطور غیر قابل تخمین
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
inimitably
بطور غیر قابل تقیلد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
ranged
دسترسی
gateway
دسترسی
access
دسترسی
access
دسترسی
approachability
دسترسی
range
دسترسی
ranges
دسترسی
accessibility
دسترسی
accesses
دسترسی
accessed
دسترسی
accessing
دسترسی
reached
دسترسی
reaching
دسترسی
accession
دسترسی
reaches
دسترسی
access code
کد دسترسی
reach
دسترسی
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
access code
رمز دسترسی
access road
جاده دسترسی
accessing
دسترسی راه
video disk
دسترسی مستقیم
access road
راه دسترسی
accesses
دسترسی راه
access duct
مجرای دسترسی
availability
میزان دسترسی
non access
عدم دسترسی
inaccessible
دسترسی ناپذیر
access
دسترسی راه
accessed
دسترسی راه
outreach
دسترسی پیداکردن
inapproachable
بدون دسترسی
inaccessibility
غیرقابل دسترسی
inaccessibility
دسترسی ناپذیری
access arm
بازوی دسترسی
direct access
دسترسی مستقیم
inaccessibility
عدم دسترسی
access
دسترسی یا مجال مقاربت
multiple access network
شبکه با دسترسی چندگانه
availability
شخص مفید دسترسی
accesses
دسترسی یا مجال مقاربت
random access
دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
direct access
دسترسی مستقیم به اطلاعات
accessed
دسترسی یا مجال مقاربت
disk access time
زمان دسترسی دیسک
accessing
دسترسی یا مجال مقاربت
availability principle
اصل دسترسی پذیری
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
accessor
شخصی که به داده دسترسی دارد
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
access to classified material
دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to get to somebody
[something]
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively
بطور نافذ بطور زننده
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
martially
بطور جنگی بطور نظامی
concentrator
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
Delphi
مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
logo
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
sensible
قابل درک قابل رویت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
SMB
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
averages
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaging
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
freedom of information act
قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
Viewdata
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
synthetic dyes
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
atilt
بطور کج
wetly
بطور تر
meanly
بطور بد
transtively
بطور
loosely
بطور شل یا ول
lastingly
بطور پا بر جا
streakily
بطور خط خط
confusedly
بطور در هم و بر هم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com