Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
immeasurably
بطور غیر قابل پیمایش
Other Matches
fathomable
قابل پیمایش
mensurable
قابل پیمایش واندازه گیری پیمودنی
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
capably
بطور قابل
extricably
بطور قابل تخلیص
imaginably
بطور قابل تصور
divisibly
بطور قابل تقسیم
flexibly
بطور قابل انحناء
objectionably
بطور قابل اعتراض
laudably
بطور قابل ستایش
interchangeably
بطور قابل معاوضه
admissibleness
بطور قابل قبول
eligibly
بطور قابل قبول
separably
بطور قابل تفکیک
imputably
بطور قابل اسناد
considerably
بطور قابل ملاحظه
praiseworthily
بطور قابل ستایش
remarkably
بطور قابل ملاحظه
improvably
بطور قابل ترقی
questionably
بطور قابل تردید
excusably
بطور قابل عفو
habitably
بطور قابل سکونت
estimably
بطور قابل احترام
aposematically
بطور قابل گوشزد
justifiably
بطور قابل تصدیق
noteworthily
بطور قابل ملاحظه
heritably
بطور قابل توارث
interestingly
بطور قابل توجه
tolerably
بطور قابل تحمل
practicably
بطور قابل عبور
inheritably
بطور قابل توارث
explosively
بطور قابل احتراق
comparably
بطور قابل مقایسه
reliably
بطور قابل اعتماد
expansibly
بطور قابل انبساط
presentably
بطور قابل معرفی
perceptibly
بطور قابل درک
justifiably
بطور قابل تبرئه
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
irremeable
بطور غیر قابل برگشت
inimitably
بطور غیر قابل تقیلد
inaccessibly
بطور غیر قابل دسترسی
inalienably
بطور غیر قابل انتقال
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
impregnably
بطور غیر قابل تسخیر
incalculably
بطور غیر قابل تخمین
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
survey
پیمایش
traversal
پیمایش
surveys
پیمایش
surveyed
پیمایش
scan
پیمایش
scanned
پیمایش
scans
پیمایش
scaling
پیمایش
scale factor
پیمایش
mensuration
پیمایش
scan line
خط پیمایش
fathomable
پیمایش پذیر
optical scanning
پیمایش نوری
spanless
پیمایش ناپذیر
traverse
پیمایش کردن
immeasurability
پیمایش ناپذیری
immeusurableness
پیمایش ناپذیری
scan area
ناحیه پیمایش
scan path
مسیر پیمایش
traverses
پیمایش کردن
closing
بستن پیمایش
closed traverse
پیمایش بسته
directional traverse
پیمایش سمتی
traverse leg
ساق پیمایش
open travers
پیمایش باز
traversed
پیمایش کردن
traversing
پیمایش کردن
gaugeable
پیمایش پذیر
traverse leg
شاخه پیمایش
mensurability
پیمایش پذیری
traverse station
ایستگاه پیمایش
cursive scanning
پیمایش با یک ترمینال ویدئویی
immeasurable
پیمایش ناپذیر بیکران
surveyor's level
تراز مساحی یا پیمایش
traverseal
عمل طی کردن پیمایش
traversed
حرکت سمتی پیمایش
traverse
حرکت سمتی پیمایش
traversing
حرکت سمتی پیمایش
geodetically
موافق قاعده پیمایش
traingulation
پیمایش بوسیله مثلثات
padding
پیمایش لایه گذاری
traverses
حرکت سمتی پیمایش
tachymeter
دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
closing azimuth error
اشتباه گرای بستن پیمایش
backtracking
عمل پیمایش معکوس یک لیست
heliometer
الت پیمایش قطر خورشید
coherence
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
chain survey
پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
thunderscan
یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
heliometry
پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
hypsometry
پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
refresh display cycle
زمان میان پیمایش پرتوالکترونی روی یک صفحه نمایش
traingulation
تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
opisometer
الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
martially
بطور جنگی بطور نظامی
incisively
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible
قابل درک قابل رویت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
achievable
قابل وصول قابل تفریق
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
transtively
بطور
streakily
بطور خط خط
wetly
بطور تر
loosely
بطور شل یا ول
lastingly
بطور پا بر جا
confusedly
بطور در هم و بر هم
atilt
بطور کج
flabbily
بطور شل و ول
meanly
بطور بد
hellishly
بطور جهنمی
histrionically
بطور نمایش
mechanically
بطور مکانیکی
magisterially
بطور مطلق
disagreeably
بطور نامطبوع
holily
بطور مقدس
roughly
بطور کلی
dispersedly
بطور متفرق
holily
بطور خاص
heterogeneously
بطور جوربجور
highly
بطور عالی
nationally
بطور ملی
deservedly
بطور سزاوار
simpliciter
بطور مطلق
tamely
بطور اهلی
tentatively
بطور ازمایشی
flatly
بطور مسطح
hip and thigh
بطور کامل
reputedly
بطور مشهور
solidly
بطور استوار
magistrially
بطور مطلق
incomprehensibly
بطور نامفهوم
appropriately
بطور مناسب
patently
بطور اشکار
abundantly
بطور فراوان
notoriously
بطور اشکار
roundly
بطور حسابی
inherently
بطور ذاتی
inherently
بطور ماندگار
percapita
بطور سرانه
discernibly
بطور معلوم
disconnectedly
بطور منفصل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com