Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
to melted in to another form
بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
Other Matches
gradate
بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
sensibly
بطور نمایان یا محسوس
markedly
بطور برجسته یا محسوس
palpably
بطور محسوس یا اشکار
insensibly
بطور غیر محسوس
inconvertibly
بطور غیرقابل تبدیل
changed
تغییر دادن تبدیل
change
تغییر دادن تبدیل
changes
تغییر دادن تبدیل
changing
تغییر دادن تبدیل
connect in series
بطور سری اتصال دادن
emblematize
بطور کنایه نشان دادن
whop
بطور قاطع شکست دادن
connect in parallel
بطور موازی اتصال دادن
to cast a lurid light on
بطور ترسناک یا غم انگیزشرح دادن
put someone up
به کسی بطور موقتی جا دادن
phenomenally
محسوس
concrete
محسوس
tangibly
محسوس
patents
محسوس
patenting
محسوس
tangible
محسوس
patented
محسوس
patent
محسوس
significance
محسوس
sensible
محسوس
phenomenal
محسوس
To explain something in detail .
چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
sense datum
شیی محسوس
sensed difference
تفاوت محسوس
tangible property
دارائی محسوس
tangible benefit
سود محسوس
inappreciable
غیر محسوس
impalpable
غیر محسوس
mutualize
بطور مشترک امری را انجام دادن همزیستی کردن
just noticeable difference
کمترین تفاوت محسوس
jnd
کمترین تفاوت محسوس
appreciable
قابل ارزیابی محسوس
perceivable
درک کردنی محسوس
phosphoresce
بدون گرمای محسوس
inappreciative
غیر محسوس جزئی
incorporal
مجرد غیر محسوس
appreciably
قابل ارزیابی محسوس
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
feels
لمس کردن محسوس شدن
feel
لمس کردن محسوس شدن
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
sense datum
امر محسوس وقابل تحلیل
overt act
عملی که در عالم خارج محسوس باشد
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
inflationary gap
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
out lawry
طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
imperceivable
غیر قابل ادراک غیر محسوس
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
بطور نافذ بطور زننده
martially
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
the concert of europe
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
reduction
تبدیل
code conversion
تبدیل کد
reforming
تبدیل
modification
تبدیل
transform
تبدیل
panification
تبدیل
commutation
تبدیل
cinversion
تبدیل
translation
تبدیل
alteration
تبدیل
change
تبدیل
changed
تبدیل
changes
تبدیل
reductions
تبدیل
permutations
تبدیل
transforms
تبدیل
interconversion
تبدیل
transforming
تبدیل
transformed
تبدیل
changing
تبدیل
transformation
تبدیل
reduces
تبدیل
toggles
تبدیل
adapter
تبدیل
conversion
تبدیل
converts
تبدیل
move
تبدیل
toggle
تبدیل
converted
تبدیل
converting
تبدیل
transmutation
تبدیل
reducer
تبدیل
reduce
تبدیل
connector
تبدیل
permutation
تبدیل
converter
تبدیل گر
convert
تبدیل
shift
تبدیل
reducing
تبدیل
conversions
تبدیل
silicification
تبدیل بسنگ
convertor
تبدیل کننده
convertor
الت تبدیل
code conversion
تبدیل رمز
converted
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
nuclear transformation
تبدیل هستهای
combust
تبدیل بخاکسترکردن
convertibility
قابلیت تبدیل
move
تبدیل صورت
shift
تبدیل صورت
power converter station
پست تبدیل
turnover
تغییرو تبدیل
cineration
تبدیل بخاکستر
catforming
تبدیل با کاتالیزور
process conversion
تبدیل فرایند
demodulator
تبدیل میکند
decimalize
تبدیل به اعشارکردن
hedging
تبدیل پوششی
catalytic reforming
تبدیل کاتالیزوری
toggle
تبدیل کردن
data conversion
تبدیل داده ها
toggles
تبدیل کردن
prtrifaction
تبدیل به سنگ
current transformation
تبدیل جریان
similarity transformation
تبدیل مشابهتی
media conversion
تبدیل رسانه ها
convert
تبدیل کردن
silicification
تبدیل به درکوهی
multi way switch
کلید تبدیل
money exchange
تبدیل پول
changer
تبدیل میکند
changer
کلید تبدیل
change over switch
کلید تبدیل
reducer
تبدیل کننده
interpretative
تبدیل میکند
monarchize
تبدیل به سلطنت
transmute
تبدیل کردن
phase transition
تبدیل فاز
conversion factor
ضریب تبدیل
conversion of data
تبدیل عناصر
transformed
تبدیل کردن
conversion of shares
تبدیل سهام
conversion price
بهای تبدیل
parallel conversion
تبدیل موازی
compound converter
تبدیل گر مرکب
transform
تبدیل کردن
rotary converter
تبدیل گر گردان
transforming
تبدیل کردن
platiforming
تبدیل با پلاتین
reductional
تبدیل کاهش
direct conversion
تبدیل مستقیم
direct reading galvanometer
گالوانومتر بی تبدیل
reduction coefficient
ضریب تبدیل
conversion cost
هزینه تبدیل
transforms
تبدیل کردن
conversion efficiency
بازده تبدیل
compiler
تبدیل میکند
upturn
تبدیل به احسن
converting
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com