English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
intermittently بطور متناوب
off and on بطور متناوب
Other Matches
alternate متناوب کردن متناوب بودن
alternated متناوب کردن متناوب بودن
alternates متناوب کردن متناوب بودن
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
periodic متناوب
alternating متناوب
continual متناوب
intremittent متناوب
spotty متناوب
intermissive متناوب
interrupted متناوب
altern متناوب
intermittent متناوب
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
stagger متناوب تردیدداشتن
interchange متناوب ساختن
staggering متناوب تردیدداشتن
interchanged متناوب ساختن
pealed طنین متناوب
staggers متناوب تردیدداشتن
pealing طنین متناوب
peals طنین متناوب
peal طنین متناوب
interchanges متناوب ساختن
work interval کار متناوب
spasmodic efforts کوشش متناوب
differential compaction تراکم متناوب
relief interval استراحت متناوب
periodic duty کار متناوب
intermittent current جریان متناوب
gating قطع متناوب
alternate تعویض متناوب
alternated تعویض متناوب
alternates تعویض متناوب
interchanging متناوب ساختن
keying قطع متناوب
intermittent error خطای متناوب
flows حرکت متناوب
alternating perspective نمای متناوب
alternating stress تنش متناوب
interval exercises تمرینهای متناوب
alternating quantity کمیت متناوب
fluctuating load بار متناوب
intermitter متناوب کننده
alternating current جریان متناوب
alternating load بار متناوب
alternating arc قوس متناوب
alternate track شیار متناوب
alternating copolymer همبسپار متناوب
alternators متناوب ساز
alternative current جریان متناوب
flowed حرکت متناوب
flow حرکت متناوب
jerky تشنجی متناوب
periodic متناوب پریودیک
alternating field میدان متناوب
AC برق متناوب
intermittent reception موجگیری متناوب
alternative reinforcement تقویت متناوب
alternator متناوب ساز
rectification of an alternating current یکسوکنندگی جریان متناوب
power of alternating current توان جریان متناوب
implusive discharge تخلیه غیر متناوب
single phase alternating current جریان متناوب یک فازه
diagonal flow compressor کمپرسور با جریان متناوب
free alternating current جریان متناوب هرز
alternating current motor موتور جریان متناوب
alternating current magnet مغناطیس جریان متناوب
alternating current instrument سنجه جریان متناوب
alternating current generator مولد جریان متناوب
intermittent rain بارش متناوب باران
three phase alternating current جریان متناوب سه فازه
alternating current circuit مدار جریان متناوب
alternating axis of symmerty محور تقارن متناوب
forced alternating current جریان متناوب فشرده
load reversal دوره بارگذاری متناوب
reciprocating دارای حرکت متناوب
alternators دینام جریان متناوب
alternated یک درمیان امدن متناوب
alternators مولد جریان متناوب
alternating stress test ازمایش تنش متناوب
variation نوسان متناوب پراکندگی
alternate یک درمیان امدن متناوب
variations نوسان متناوب پراکندگی
alternator دینام جریان متناوب
alternator مولد جریان متناوب
intermittent rating کار اسمی متناوب
magnitude of alternating current دامنه جریان متناوب
alternates یک درمیان امدن متناوب
industrial alternating current جریان متناوب صنعتی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
high frequency alternating current جریان متناوب فرکانس بالا
multiphase alternating current جریان متناوب چند فازه
welding altrnator مولد جوش جریان متناوب
magneto bell زنگ اخبار جریان متناوب
synchronous alternator مولد جریان متناوب سنکرون
cycle بصورت متناوب فاهر شدن
cycled بصورت متناوب فاهر شدن
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
cycles بصورت متناوب فاهر شدن
impedance مقاومت جریان متناوب امپدانس
systaltic منقبض ومنبسط شونده بصورت متناوب
initial alternating short circuit curren جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
alternator دستگاه تولید برق متناوب الترناتور
alternators دستگاه تولید برق متناوب الترناتور
impedance مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
torose استوانهای شکل ودارای برجستگیهای متناوب
clocks دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
inter laminate [در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن]
interlaminate در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively بطور نافذ بطور زننده
martially بطور جنگی بطور نظامی
improperly بطور غلط بطور نامناسب
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
inverter وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
invisible مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
capacitor start induction motor موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
satelloid ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
orthoferrite یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
latch hooks طرح قفل قلاب شکل [این طرح با لبه مثلثی شکل و یا مربع شکل بصورت ردیف های موازی و متناوب هم جهت، در حاشیه فرش های روستائی و ترکمنی بکار می رود.]
wetly بطور تر
lastingly بطور پا بر جا
transtively بطور
meanly بطور بد
confusedly بطور در هم و بر هم
atilt بطور کج
flabbily بطور شل و ول
streakily بطور خط خط
loosely بطور شل یا ول
commodiously بطور راحت
industriously بطور ساعی
inductively بطور قیاس
indissolubly بطور غیرقابل حل
indissolubly بطور پایدار
indispensably بطور حتمی
inefficaciously بطور بی فایده
cloudily بطور تیره
inexpressibly بطور نگفتنی
inexplicitly بطور ناصریح
inexpensively بطور کم خرج
comkplimentarily بطور تعارفی
inexactly بطور نادرست
inexactly بطور ناصحیح
ineligibly بطور ناشایسته
inexpressively بطور گنگ
inconveniently بطور نامناسب
inconstantly بطور نا پایدار
inconsistently بطور متناقص
inconsistently بطور متباین
inconsistently بطور ناسازگار
consumedly بطور زیاد
contagiously بطور مسری
inconclusively بطور ناتمام
inconclusively بطور غیرقطعی
incomprehensibly بطور نامفهوم
incompatibly بطور ناسازگار
incommunicatively بطور کم امیزش
incommunicably بطور نگفتنی
incontestably بطور مسلم
connectedly بطور متصل
indispansably بطور ضروری
indiscretely بطور یک پارچه
indicatively بطور اخباری
compatibly بطور موافق
compositely بطور مرکب
indicatively بطور اشاره
comprehensibly بطور مفهوم
indefeasibly بطور پابرجا
comprehensively بطور جامع
indecently بطور ناشایسته
incorporeally بطور غیرمحسوس
compulsorily بطور اجباری
incommodiously بطور ناراحت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com