English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
moderately بطور میانه
intermediately بطور میانه
passably بطور میانه
tolerably بطور میانه
Other Matches
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
mezzo میانه
moderate میانه رو
center piece میانه
intermedial میانه
mn میانه
temperate میانه رو
frugal میانه رو
owl light میانه
mesosomatic میانه تن
moderated میانه رو
of a middling quality میانه
mesocephalic میانه سر
mesne میانه
middle weight میانه
moderating میانه رو
sober میانه رو
soberly میانه رو
moderates میانه رو
median line میانه
median میانه
middle-of-the-road میانه رو
allegretto a میانه
mean میانه
meant میانه
meaner میانه
intermediate میانه
medium میانه
fairish میانه
meanest میانه
mediums میانه
tolerable میانه
so-so میانه
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
temperateness میانه روی
the middle finger انگشت میانه
middlings ارد میانه
to split the d. میانه را گرفتن
middle course میانه روی
moderated میانه رو مناسب
moderation میانه روی
moderating میانه رو مناسب
Middle West باختر میانه
golden mean میانه روی
middles میانه میدان
middle میانه میدان
moderate میانه رو مناسب
normal میانه متوسط
waist میانه ناو
waists میانه ناو
moderateness میانه روی
halfback بازیکن میانه
intermediate frequency فرکانس میانه
halfway line خط میانه زمین
temperance میانه روی
moderates میانه رو مناسب
average میانه متوسط
mediaeval ages قرنهای میانه
mean radius شعاع میانه
average radius شعاع میانه
averaged میانه متوسط
mean میانه متوسط
averaging میانه متوسط
meaner میانه متوسط
averages میانه متوسط
meanest میانه متوسط
bathyal میانه ژرفی
medial میانه متوسط
medium frequency فرکانس میانه
mesokurtic میانه پهنا
mesopic vision دید میانه
mesolithic میانه سنگی
intermedium میانه گیر
meaner متوسط میانه روی
interposition دخالت میانه گیری
embroiled میانه برهم زدن
embroilment میانه بهم زنی
mean متوسط میانه روی
to set two men at variance میانه دو کس رابهم زدن
embroils میانه برهم زدن
meanest متوسط میانه روی
embroiling میانه برهم زدن
ambivert ادم معتدل و میانه رو
bigeneric میانه یا حد وسط دوجنس
scholastic theology الهیات قرنهای میانه
embroil میانه برهم زدن
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
mediaevalism رسم ها وعقیدههای قرون میانه
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons. میانه دونفررا بهم زدن
middlemen نفر وسط صف ادم میانه رو
they came to a rupture میانه انها بهم خورد
to keep in with any one با کسی میانه خوب داشتن
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
We are on very friendly terms . میانه ماخیلی گرم است
They became estranged . They fell out . میانه آنها بهم خورد
To try to effect a reconciliation . between two people . میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
middleman نفر وسط صف ادم میانه رو
to split the difference میانه را گرفتن مصالحه کردن
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
pavis سپربزرگی که در قرنهای میانه بکارمیبرندوسرتاپارامی پوشانید
sea king دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
barytone کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
jainism یکجوردین درهندکه میانه دین برهماودین بوداست
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
incisively بطور نافذ بطور زننده
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially بطور جنگی بطور نظامی
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly بطور غلط بطور نامناسب
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
lastingly بطور پا بر جا
meanly بطور بد
streakily بطور خط خط
loosely بطور شل یا ول
atilt بطور کج
flabbily بطور شل و ول
wetly بطور تر
transtively بطور
confusedly بطور در هم و بر هم
inclusively بطور متضمن
interruptedly بطور گسیخته
inconclusively بطور غیرقطعی
incommunicably بطور نگفتنی
incommunicatively بطور کم امیزش
intemperately بطور نامعتدل
incomprehensibly بطور نامفهوم
inconveniently بطور نامناسب
incompatibly بطور ناسازگار
inclusively بطور جامع
incommodiously بطور ناراحت
interjectionally بطور معترضه
inaccurately بطور نادقیق
inaccurately بطور نادرست
intransitively بطور لازم
interruptedly بطور غیرمسلسل
cannily بطور عاقلانه
indissolubly بطور غیرقابل حل
intermediately بطور متوسط
in sum بطور مختصرومفید
inadmissibly بطور ناروا
inanimately بطور بیجان
itineratly بطور گردنده
incisively بطور برنده
inauspiciously بطور مشئوم
iuntelligibly بطور مفهوم
inartificially بطور غیرمصنوعی
inarticulately بطور ناشمرده
inappropriately بطور غیرمقتضی
inappreciably بطور نامحسوس
itineratly بطور سیار
inexplicitly بطور ناصریح
irrefragably بطور بی جواب
inferiorly بطور زبردست
infernally بطور جهنمی
indispensably بطور حتمی
indispansably بطور ضروری
indiscretely بطور یک پارچه
infinitesimally بطور لایتجزاء
indicatively بطور اخباری
inviolably بطور مصون
inharmoniously بطور ناموزون
irrefragably بطور تردیدناپذیر
inexpressibly بطور نگفتنی
inexpensively بطور کم خرج
inexactly بطور ناصحیح
inexactly بطور نادرست
ineligibly بطور ناشایسته
inexpressively بطور گنگ
industriously بطور ساعی
inductively بطور قیاس
indissolubly بطور پایدار
inferentially بطور استنباطی
inferiorly بطور پست
inimically بطور مغایر
injuriously بطور مضر
irrelevantly بطور بی ربط
invcersely بطور وارونه
inefficaciously بطور بی فایده
intelligibly بطور مفهوم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com