Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
wrongfully
بطور نادرست
inaccurately
بطور نادرست
inexactly
بطور نادرست
Search result with all words
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
inexact
نادرست
phonies
نادرست
phoneys
نادرست
trumped up
نادرست
erroneous
نادرست
inconsecutive
نادرست
unsafe
نادرست
in error
<adj.>
نادرست
infirmly
نادرست
dishonest
نادرست
inaccurate
نادرست
inconsequent
نادرست
spurious
نادرست
trumped-up
نادرست
phoney
نادرست
crooked
نادرست
out of order
نادرست
sinister
کج نادرست
false
<adj.>
نادرست
false
نادرست
impure
نادرست
unfair
نادرست
wrongful
نادرست
unfairly
نادرست
out of a
نادرست
out of trim
نادرست
imprecise
نادرست
false code
کد نادرست
fouls
نادرست
foulest
نادرست
fouler
نادرست
fouled
نادرست
foul
نادرست
phony
نادرست
amiss
نادرست
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
incisively
بطور نافذ بطور زننده
martially
بطور جنگی بطور نظامی
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
false information
اطلاعات نادرست
false information
خبر نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
wrong answers
پاسخهای نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
by indirection
با وسائل نادرست
paralogism
قیاس نادرست
false code
رمز نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
chucks
پرتاب نادرست
chucked
پرتاب نادرست
false
ساختگی نادرست
chuck
پرتاب نادرست
untrue
نادرست خائن
unsound
ناخوش نادرست
foul play
کار نادرست
distractor
گزینه نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
mistranslation
ترجمه نادرست
miscue
ضربه نادرست
jackleg
ناشی نادرست
missatement
گفته نادرست
improper
نامناسب نادرست
mispronounciation
تلفظ نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
misconstructions
تفسیر نادرست
misconstruction
تعبیر نادرست
vicious
بدطینت نادرست
heterography
املای نادرست
error
عقیده نادرست
errors
عقیده نادرست
misinformation
خبر نادرست
malfunction
نادرست عمل کردن
malfunctioned
نادرست عمل کردن
malfunctions
نادرست عمل کردن
foozle
بدساختن ضربت نادرست
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
lied
سخن نادرست گفتن
paralpgize
قیاس نادرست ساختن
lie
سخن نادرست گفتن
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
wild cat
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
lies
سخن نادرست گفتن
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logical
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
zeroes
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
ambiguity
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
semantics
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mis
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
logical
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
mis-
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
neither nor function
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
fraud
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
frauds
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
NOR function =
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
denials
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
denial
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
components
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
boolean operation
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
fallacy of composition
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
palette
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
palettes
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
NOT function
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
gap
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
negative
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negatives
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gaps
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algebra
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
logic
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bombed
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
spacer
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
checked
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
NEQ
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
inequivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
equivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
lastingly
بطور پا بر جا
loosely
بطور شل یا ول
atilt
بطور کج
meanly
بطور بد
confusedly
بطور در هم و بر هم
streakily
بطور خط خط
wetly
بطور تر
transtively
بطور
flabbily
بطور شل و ول
misapprehend
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehends
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
inconsistently
بطور متباین
inartificially
بطور غیرمصنوعی
inauspiciously
بطور مشئوم
incisively
بطور برنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com