English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
sensibly بطور نمایان یا محسوس
Other Matches
insensibly بطور غیر محسوس
palpably بطور محسوس یا اشکار
markedly بطور برجسته یا محسوس
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
gradate بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
sensible محسوس
concrete محسوس
tangible محسوس
tangibly محسوس
patent محسوس
patented محسوس
patenting محسوس
patents محسوس
phenomenal محسوس
significance محسوس
phenomenally محسوس
tangible property دارائی محسوس
tangible benefit سود محسوس
impalpable غیر محسوس
sensed difference تفاوت محسوس
sense datum شیی محسوس
inappreciable غیر محسوس
inappreciative غیر محسوس جزئی
perceivable درک کردنی محسوس
jnd کمترین تفاوت محسوس
incorporal مجرد غیر محسوس
appreciably قابل ارزیابی محسوس
appreciable قابل ارزیابی محسوس
just noticeable difference کمترین تفاوت محسوس
phosphoresce بدون گرمای محسوس
sense datum امر محسوس وقابل تحلیل
feel لمس کردن محسوس شدن
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
feels لمس کردن محسوس شدن
seeming نمایان
visible نمایان
ostensible نمایان
salient نمایان
sensible نمایان
overt act عملی که در عالم خارج محسوس باشد
standaway نمایان بر بدن
rousing نمایان رایج
egregious برجسته نمایان
dominant نمایان عمده
detection نمایان سازی
feats فتح نمایان
feat فتح نمایان
libration of the moon جنبش نمایان ماه
he smells of oil اثارمطالعه از او نمایان است
gest کار نمایان هم صحبت
gallery hit or stroke ضربه یاضربت نمایان
peer نمایان شدن بنظررسیدن
geste کار نمایان هم صحبت
peered نمایان شدن بنظررسیدن
peering نمایان شدن بنظررسیدن
visible نمایان قابل رویت
bubble horizon افق نمایان از زیر ابر
actimeter نمایان ساز [جنبش بدن]
indicated نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates نمایان ساختن اشاره کردن بر
detected کشف کردن نمایان ساختن
detect کشف کردن نمایان ساختن
detects کشف کردن نمایان ساختن
detecting کشف کردن نمایان ساختن
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
inartistically بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
featuring نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
feature نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
features نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
relictoin پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
featured نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
NCR paper نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
parpen سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
imperceivable غیر قابل ادراک غیر محسوس
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
incisively بطور نافذ بطور زننده
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
martially بطور جنگی بطور نظامی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
libration جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
molif شکل نمایان شکل عمده
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
streakily بطور خط خط
wetly بطور تر
loosely بطور شل یا ول
atilt بطور کج
flabbily بطور شل و ول
lastingly بطور پا بر جا
transtively بطور
confusedly بطور در هم و بر هم
meanly بطور بد
inductively بطور قیاس
indissolubly بطور پایدار
infernally بطور جهنمی
indissolubly بطور غیرقابل حل
circularly بطور مدور
choicely بطور پسندیده
cloudily بطور تیره
infinitesimally بطور لایتجزاء
indispensably بطور حتمی
industriously بطور ساعی
inexpressively بطور گنگ
inefficaciously بطور بی فایده
clandestinely بطور مخفی
inexpressibly بطور نگفتنی
inexplicitly بطور ناصریح
inferentially بطور استنباطی
inferiorly بطور پست
inexactly بطور ناصحیح
inexactly بطور نادرست
ineligibly بطور ناشایسته
inexpensively بطور کم خرج
inferiorly بطور زبردست
indispansably بطور ضروری
comkplimentarily بطور تعارفی
indicatively بطور اخباری
comprehensively بطور جامع
inconclusively بطور ناتمام
inconclusively بطور غیرقطعی
incomprehensibly بطور نامفهوم
incompatibly بطور ناسازگار
incommunicatively بطور کم امیزش
incommunicably بطور نگفتنی
incommodiously بطور ناراحت
compulsorily بطور اجباری
inclusively بطور جامع
inclusively بطور متضمن
inconsistently بطور ناسازگار
iuntelligibly بطور مفهوم
inconsistently بطور متباین
indicatively بطور اشاره
indefeasibly بطور پابرجا
compatibly بطور موافق
indecently بطور ناشایسته
incorporeally بطور غیرمحسوس
compositely بطور مرکب
inconveniently بطور نامناسب
incontestably بطور مسلم
inconstantly بطور نا پایدار
comprehensibly بطور مفهوم
inconsistently بطور متناقص
connectedly بطور متصل
chimerically بطور واهی
indiscretely بطور یک پارچه
to an overthwart بطور اریب
at second hand بطور غیرمستقیم
off the point بطور نامربوط
off the point بطور بی ربط
irrelevantly بطور بی ربط
irrelatively بطور نامربوط
irrefragably بطور بی جواب
irrefragably بطور تردیدناپذیر
inviolably بطور مصون
invcersely بطور وارونه
intransitively بطور لازم
interruptedly بطور غیرمسلسل
interruptedly بطور گسیخته
at an overthwart بطور اریب
itineratly بطور سیار
agreeably بطور مطبوع
lento بطور ملایم
lengthily بطور مطول
agreeably بطور دلپذیر
lastingly بطور ثابت
lastingly بطور با دوام
lasciviously بطور شهوانی
animally بطور حیوانی
appositely بطور مناسب
kindlity بطور ملایم
as it deserves بطور شایسته
aslant بطور مایل
itineratly بطور گردنده
intermediately بطور متوسط
intermediately بطور میانه
interjectionally بطور معترضه
by contract بطور مقاطعه
by way of exception بطور استثناء
cannily بطور عاقلانه
cardinally بطور مهم
catercorner بطور مورب
catercornered بطور مورب
centrically بطور مرکزی
insecurely بطور نامحفوظ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com