English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
English Persian
sometimes بعضی اوقات
Search result with all words
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Other Matches
several بعضی
divers بعضی
some بعضی
cretain بعضی
once in a while <adv.> بعضی ازاوقات
sometimes بعضی مواقع
alleged بنابگفتهء بعضی
allegedly بنابگفتهء بعضی
frequently [quite often] <adv.> بعضی ازاوقات
occasionally <adv.> بعضی ازاوقات
ofttimes غالب اوقات
at all hours <adv.> درهمه اوقات
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
ofentimes غالب اوقات
oftentimes خیلی اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
many times <adv.> خیلی از اوقات
tantrums اوقات تلخی
anytime <adv.> درهمه اوقات
any time <adv.> درهمه اوقات
nine times out ten بیشتر اوقات
in due course <idiom> دربیشتر اوقات
glumness اوقات تلخی
in dudgeon اوقات تلخ
at any time <adv.> درهمه اوقات
at all times درهمه اوقات
indignant اوقات تلخ
leisure time اوقات فراغت
time keeper متصدی اوقات
tantrum اوقات تلخی
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
frequently خیلی اوقات
often غالب اوقات
often <adv.> خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.> غالب اوقات
on any number of occasions <adv.> غالب اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> غالب اوقات
often <adv.> غالب اوقات
many times <adv.> غالب اوقات
frequently <adv.> غالب اوقات
angry اوقات تلخ
angriest اوقات تلخ
angrier اوقات تلخ
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
a lot of times <adv.> غالب اوقات
often خیلی اوقات
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
docket دفتر اوقات محکمه
to take huff اوقات تلخ شدن
glum ملول اوقات تلخ
time keeper متصدی اوقات کار
wrath اوقات تلخی زیاد
huff اوقات تلخی کردن
stuffy اوقات تلخ مغرور
sore loser <idiom> بازنده اوقات تلخ
docketed دفتر اوقات محکمه
timekeeper کارمند ثبت اوقات
in ancient times در اوقات جهان باستانی
timekeepers کارمند ثبت اوقات
scold اوقات تلخی کردن
scolded اوقات تلخی کردن
dockets دفتر اوقات محکمه
scolds اوقات تلخی کردن
docketing دفتر اوقات محکمه
indignantly از روی اوقات تلخی
paint the town red <idiom> اوقات خوشی داشتن
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
bell-conopy [سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
cutin پوشش خارجی بعضی گیاهان
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
the fat is in the fire اوقات تلخی پیش خواهدامد
to e. the feeling sof aperson اوقات کسی را تلخ کردن
to provoke a person to anger اوقات کسی را تلخ کردن
to provoke a person's anger اوقات کسی را تلخ کردن
to put any one's back up اوقات گسیرا تلخ کردن
dudgeon اوقات تلخی دسته خنجر
exasperatingly از روی خشم و اوقات تلخی
chafing اوقات تلخی کردن به عصبانیت
chafe اوقات تلخی کردن به عصبانیت
chafes اوقات تلخی کردن به عصبانیت
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
nurse a grudge <idiom> احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
megaspore هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
chitin جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
proconsul افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
timetabled صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabling صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetable صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetables صورت اوقات برنامه ساعات کار
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
bote حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
awn الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
draft mode چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
vanishing بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
stenosis تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
zonate واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
vanishes بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanish بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
hyposensitize کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
Even homer somtimes nods. <proverb> یتى هومر هم بعضى اوقات اشتباه مى کرد.
... however sometimes it just can't be helped. ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
myelin sheath ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
Christmas comes but once a year. <proverb> جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
filters چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
occasional وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
neural net مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
autoharp سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
microspacing خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
crown colony بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
field alterable control element یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
WWW مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
S-border حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
quercetin ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
filed زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
exasperate ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperates ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperating ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
exasperated ازجادربردن اوقات تلخی کردن کردن برانگیختن
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
uberrima fides صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
dragon design طرح اژدها [در فرش های چین که مظهر قدرت امپراتور است. این طرح را به قرن شانزدهم میلادی نسبت داده و بعضی ریشه آن را کرمان می دانند.]
ewer طرح گلاب پاش [در بعضی از فرش های محرابی و فرش های عشایری]
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
turtle border حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
rag rug قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
hemp گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
vase structure بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Mother-daughter boteh design طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
jute fiber [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com