Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
to tutor
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
Other Matches
tutors
معلم سرخانه
visiting teacher
معلم سرخانه
tutor
معلم سرخانه
tutorial
معلم سرخانه
tutorials
معلم سرخانه
tutored
معلم سرخانه
live-in
سرخانه
district nurse
پرستار سرخانه
tutelage
سرپرستی تعلیم سرخانه
parent
بعنوان والدین عمل کردن
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
instance
بعنوان مثال ذکر کردن
instances
بعنوان مثال ذکر کردن
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
to forfeit something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
instructors
معلم
educators
معلم
instructor
معلم
educator
معلم
maestro
معلم
docent
معلم
maestros
معلم
preceptor
معلم
guru
معلم
gurus
معلم
starets
معلم
guru
معلم مذهبی
schoolteacher
معلم مدرسه
teachers
معلم مربی
gurus
معلم مذهبی
schoolteachers
معلم مدرسه
teacher's pet
نورچشمی معلم
tutors
معلم خصوصی
tutored
معلم خصوصی
pedagog
اموزگار معلم
gymnasts
معلم زورخانه
tutor
معلم خصوصی
teacher efficiency
کارامدی معلم
gymnast
معلم زورخانه
teacher
معلم مربی
teacher training
تربیت معلم
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to put in one's oar
بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
professors
معلم دبیرستان یا دانشکده
professor
معلم دبیرستان یا دانشکده
teacher made test
ازمون معلم ساخته
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
pedagogue
معلم اموزگار علم فروش
pedagogues
معلم اموزگار علم فروش
Hello Hbib This is our teacher Her nam is
فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
Farzaneh was considered an excellent teacher.
[ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.]
فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
undwe the t. of
بعنوان
by way of
بعنوان
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
under the plea of
بعنوان به بهانه
preparatorily
بعنوان تهیه
surcharges
بعنوان جریمه گرفتن
pattern
بعنوان الگو بکاربردن
supervisory
بعنوان بررسی کننده
patterns
بعنوان الگو بکاربردن
armlet
بازوبند
[بعنوان جواهر]
surcharge
بعنوان جریمه گرفتن
co option
پذیرفتن بعنوان همکار
under the notion of
بعقیده بفکر بعنوان
co optation
پذیرفتن بعنوان همکار
co opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted
بعنوان همقطار پذیرفتن
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
I pulled him by the ears.
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
under the guize of
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
Mountaineering . Mountain - climbing .
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
as
بهمان اندازه بعنوان مثال
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
marks
بعنوان سیگنال استفاده میکند
tax incentive
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
to forfeit something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
to lose something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
pattern
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
patterns
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
bags
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bag
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
Pickles are often eaten as a relish .
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
eryngo
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
aperitif
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-outs
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cereal
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
glass wool
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
cereals
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cut-out
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
schoolma'am
خانم معلم خانم دبیر
schoolmarm
خانم معلم خانم دبیر
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
cryoelectronic storage
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
differential spoilers
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
ramdrive.sys
در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
under the veil of religion
درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
to regard somebody
[something]
as something
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
autotransformer
ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
barbiturate
نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
turret motife
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com