Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English
Persian
at the owner's risk
بعهده مالک
Search result with all words
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
Other Matches
dedication
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reputed owner
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
assume
بعهده گرفتن
To undertake . To take on.
بعهده گرفتن
assumes
بعهده گرفتن
to take in hand
بعهده گرفتن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty .
مسئولیتی را بعهده گرفتن
undertakes
بعهده گرفتن قول دادن
presides
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertake
بعهده گرفتن قول دادن
preside
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertaken
بعهده گرفتن قول دادن
This check is on bank Melli .
این چه بعهده بانک ملی است
handlers
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
leading lady
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
undertakers
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
homeowners
مالک
owner of a property
مالک
ownerless
بی مالک
lord
مالک
possessors
مالک
possessor
مالک
landed
مالک
homeowner
مالک
angels
مالک
angel
مالک
have
مالک
owner
مالک
proprietresses
مالک
proprietress
مالک
landlords
مالک
landlord
مالک
lords
مالک
owners
مالک
having
مالک
proprietor
مالک
proprietors
مالک
to hold
مالک بودن
reputed owner
مالک اعتباری
joint owner
مالک مشاع
holding company
شرکت مالک
ground landlord
مالک عرصه
goodman
خرده مالک
seis
مالک شدن
smallholder
خرده مالک
smallholders
خرده مالک
yeomanly
مالک جزء
to possess
مالک بودن
to have
مالک بودن
timocracy
مالک سالاری
to have possession of
مالک بودن
sole owner
مالک منحصر
shipowner
مالک کشتی
freeholder
مالک مطلق
apollyon
مالک دوزخ
householders
مالک خانه
yeomen
مالک جزء
yeoman
مالک جزء
absentee landlord
مالک غایب
owning
مالک بودن
owns
مالک بودن
car owner
مالک اتومبیل
householder
مالک خانه
own
مالک بودن
absentee
مالک غایب
absentees
مالک غایب
owned
مالک بودن
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
yeomen
خرده مالک کشاورز
to have something
مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal
مالک چیزی بودن
yeomanly
خرده مالک کشاورز
lairds
ملاک خرده مالک
laird
ملاک خرده مالک
esquire
مالک زمین ارباب
owner of root or seed
مالک اصله یا حبه
deforce
بزورمالی را از مالک گرفتن
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
fixed stock
مالک انحصاری سهام
yeoman
خرده مالک کشاورز
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
tenant at will
متصرف به میل و اراده مالک
ship's husband
مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary
متعلق به ملاک وابسته به مالک
errors and omissions expected
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
foreclose a mortgage
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
fee tail
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
inherit
مالک شدن جانشین شدن
inheriting
مالک شدن جانشین شدن
inherits
مالک شدن جانشین شدن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com