Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
it is ridiculously small
بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
Other Matches
as much as
بقدری که
so much
بقدری
so
بقدری
so mush
ان قدر زیاد که بقدری
He played so well that …
بقدری خوب بازی کردکه ...
sportiveŠetc
خنده کن خنده وبازی کن
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
that right inheres in him
ان حق باو تعلق میگیرد
fully paid
که حقوق خودراتمام میگیرد
hydraulic cement
سیمانی که در زیر اب میگیرد
airy-fairy
کسی که خود را میگیرد
the freak takes him
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
it is very easily done
بسیار اسان انجام میگیرد
hooker
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
hookers
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
candlelit
اتاقیا میزیکهبا شمعنور میگیرد
lunt
کبریتی که بکندی اتش میگیرد
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
fusion reactor
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
nursling
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
bass clef
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
aneroid
فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
undertaker
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertakers
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertaking
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
sheet lighning
برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
kelson or keelson
کالبدزیرین کشتی که روی تیرحمال قرار میگیرد
quarterback
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterbacks
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
outwork
قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
grandfather clock
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
grandfather clocks
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
cross to bear/carry
<idiom>
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
disc
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
discs
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
hot test
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
design points
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
gantline
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
working section
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
geomancer
کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridged
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
comas
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
perfect infinitive
مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
coma
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
haulage
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
naturally aspirated engine
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
design strength
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
laughed
خنده
laughing
خنده
laughs
خنده
laughter
خنده
laugh
خنده
belly laugh
خنده از ته دل
irrision
خنده
hung start
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
laughingstock
مایه خنده
laugher
خنده کننده
boisterous laughter
خنده بلند
crack up
<idiom>
از خنده ترکیدن
irrision
خنده استهزایی
laughter is infectious
خنده مسری
lusory
بازی کن خنده کن
A forced laugh.
خنده زورکی
ludicrous
خنده اور
To burst with laughter.
از خنده غش کردن
nicker
خنده کردن
risibility
خنده داربودن
risible faculty
استعداد خنده
laughing
خنده اور
fleer
خنده نیشدار
tricksy
بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
sarcasm
زهر خنده
farcical
خنده اور
to laugh away
با خنده گذراندن
risible
خنده اور
gaff
خنده بلند
humorous
خنده اور
serio comic
هم خنده دار
laughs
صدای خنده
laughed
صدای خنده
laughing stock
مایهی خنده
laugh
صدای خنده
laugh away
با خنده گذراندن
hilarious
خنده دار
laugh down
با خنده از رو بردن
laughable
خنده دار
ridiculous
خنده دار
queer
خل خنده دار
funny
خنده دار
sniggered
خنده استهزاامیز
sniggering
خنده استهزاامیز
sniggers
خنده استهزاامیز
howlers
خنده اور
funniest
خنده دار
snigger
خنده استهزاامیز
queerer
خل خنده دار
funnier
خنده دار
grin
خنده نیشی
grinned
خنده نیشی
titters
خنده تو دزدیده
grinning
خنده نیشی
grins
خنده نیشی
howler
خنده اور
titter
خنده تو دزدیده
playfully
با خنده و بازی
queerest
خل خنده دار
droll
خنده اور
comics
خنده دار
comic
خنده دار
tittering
خنده تو دزدیده
tittered
خنده تو دزدیده
fusion welding
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
derision
مایه خنده وتمسخر
giggling
با خنده افهار داشتن
sardonically
وابسته به زهر خنده
intempestive laughter
خنده بیجا یا نا بهنگام
giggles
با خنده افهار داشتن
gigs
شوخی خنده دار
laughably
بطور خنده دار
to set in a roar
از خنده روده برکردن
to split one's sides
از خنده روده برشدن
giggled
با خنده افهار داشتن
giggle
با خنده افهار داشتن
to be convulsed with laughter
از خنده بخود پیچیدن
sidesplitting
روده براز خنده
to burst in to a laugh
زیر خنده زدن
it provokes laughter
باعث خنده است
farces
نمایش خنده اور
waggishly
بذله گو خنده دار
waggish
بذله گو خنده دار
to force a smile
خنده زورکی کردن
to be on the grin
خنده نیشی کردن
to laugh away
با خنده واستهزا کردن
to laugh down
با خنده خاموش کردن
keep a straight face
از خنده خودداری کردن
it provokes laughter
خنده اور است
ridiculously
بطور خنده اور
laughing gas
گاز خنده اور
sardonic
وابسته به زهر خنده
to roar with laughter
<idiom>
از خنده روده بر شدن
funny
خنده اور عجیب
comedies
نمایش خنده دار
hysterically
بسیار خنده دار
hysterical
بسیار خنده دار
raise a laugh
خنده راه انداختن
funniest
خنده اور عجیب
comedy
نمایش خنده دار
funnily
چنانکه خنده اورد
laughter is infectious
خنده همه را می گیرد
opera comique
نمایش خنده اور
laughter
صدای خنده بلند
nitrous oxide
گاز خنده اور
nitrogen monoxide
گاز خنده اور
farce
نمایش خنده اور
break into a laugh
زیر خنده زدن
cachinnate
در خنده افراط کردن
rediculously
بطور خنده اور
gig
شوخی خنده دار
funnier
خنده اور عجیب
laugh off
با خنده دور کردن
ridiculousness
خنده اور بودن
miming
نمایش خنده اور
mimes
نمایش خنده اور
comic opera
نمایش خنده دار
mimed
نمایش خنده اور
mime
نمایش خنده اور
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
To burst into tears (laughter).
زیر گریه ( خنده ) زدن
comedians
هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians
نوینسده نمایشهای خنده دار
horselaugh
خنده بلند وپر سر وصدا
comedist
نویسنده نمایشهای خنده دار
to laugh off
با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
comedian
نوینسده نمایشهای خنده دار
comedian
هنرپیشه نمایشهای خنده دار
belly laughs
هر چیزی که موجب خنده شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com