English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (2 milliseconds)
English Persian
with reserve بقید احتیاط
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
on oath بقید قسم
paroling بقید قول شرف ازادساختن
paroled بقید قول شرف ازادساختن
parole بقید قول شرف ازادساختن
paroles بقید قول شرف ازادساختن
bail بقید کفیل ازاد کردن
paroled ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroling ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
parole ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
cautioned احتیاط
cautioning احتیاط
precautions احتیاط
retenv احتیاط
prudish با احتیاط
vigilance احتیاط
prudence احتیاط
caution احتیاط
cautions احتیاط
circumspective با احتیاط
ciecumspect با احتیاط
forgetter بی احتیاط
cautel احتیاط
guardless بی احتیاط
incosiderate بی احتیاط
yogurts احتیاط
yoghurts احتیاط
yoghurt احتیاط
yoghourts احتیاط
canniness احتیاط
incircumspect بی احتیاط
rashes بی احتیاط
rash بی احتیاط
for fealty of با احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
imprudent بی احتیاط
careful با احتیاط
discretion احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
reserve احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
reserves احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
reserving احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
niceties احتیاط
nicety احتیاط
circumspection احتیاط
incautious بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
improvident بی احتیاط
closeness احتیاط
well-advised با احتیاط
indiscreet بی احتیاط
precautious با احتیاط
precaution احتیاط
general reserve احتیاط عمومی
unresponsive بدون احتیاط
floating reserve احتیاط سیال
in case برای احتیاط
hands down بدون احتیاط
for the sake of precaution برای احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
reservedness احتیاط کاری
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
wariness احتیاط کار
measure of prevention احتیاط کاری
reserve center مرکز احتیاط
prudentially از روی احتیاط
prudential از روی احتیاط
operational reserve احتیاط عملیاتی
reserve echelon رده احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
fabian احتیاط کار
discreetnss احتیاط کاری
reserves احتیاط یدکی
prudent از روی احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
prudently از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
cautiously از روی احتیاط
warily احتیاط کار
reserve احتیاط یدکی
reserving احتیاط یدکی
chary با احتیاط ودقیق
battle reserve احتیاط جنگی
charily از روی احتیاط
cautiousness احتیاط کاری
cannily از روی احتیاط
cautelous احتیاط کار
circumspectly ازروی احتیاط
ca'canny با احتیاط جلورفتن
discreetness احتیاط کاری
precautions حزم احتیاط کردن
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
to be on guard بودن احتیاط کردن
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
precaution حزم احتیاط کردن
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
wariness از روی احتیاط محتاطانه
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
warily از روی احتیاط محتاطانه
to keep guard بودن احتیاط کردن
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
army reserve احتیاط نیروی زمینی
bold خشن وبی احتیاط
bolder خشن وبی احتیاط
forethought مال اندیشی احتیاط
over caution احتیاط بیش اندازه
boldest خشن وبی احتیاط
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
assembly محل بسیج افراد احتیاط
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com