English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (1 milliseconds)
English Persian
Keep the change. بقیه پول مال خودتان.
Other Matches
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
yourselves خودتان
by yourself خودتان
selves خودتان
take your seat بنشینیدسرجای خودتان
b.your own.a بتصدیق خودتان
the rest lies with you باقی ان با خودتان است
This photo does not do you justice. خودتان از عکستان بهتر هستید
do not waste your breath خودتان را بیخود خسته نکنید
You must have respect for your promises. باید بقول خودتان احترام بگذارید
Please help yourself ( with the food ) . لطفا" برای خودتان غذا بکشید
do not strain your nerves . با عصاب خودتان فشار نیا ورید
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
You really ought to take better care of yourself. شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
reminder بقیه
reminders بقیه
remnant بقیه
remainder بقیه
remnants بقیه
upon bail بقیه ضمانت
to pass on [information or news] به بقیه اطلاع دادن
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
What is good enough for others should be good enough for you. خونت که از بقیه رنگین تر نیست
wise guy <idiom> باهوش تراز بقیه جلودادن
She is head and shoulders above others . یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
(be) thrown together <idiom> شانسی با بقیه هم گروه شدن
head start <idiom> کاری را قبل از بقیه انجام دادن
version کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
versions کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
subscript حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
tuners زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
tuner زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
acrolith مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
lan بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
header پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
headers پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
get a word in <idiom> یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
mastered اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
masters اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
highlighted حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
choir-screen [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
choire-enclosure [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
worded موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
header اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
headers اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com