Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
double thrust ball bearing
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
Other Matches
double thrust bearing
یاطاقان با فشار محوری دوبل
angular contact thrust ball bearing
بلبرینگ طولی محوری
axial compression
فشار محوری
end thrust
فشار محوری
thrusting
فشار محوری
axial thrust
فشار محوری
thrusts
فشار محوری
thrust
فشار محوری
triaxial compression test
ازمایش فشار سه محوری
drilling thrust
فشار محوری مته کاری
axial position
حالت محوری قرارگاه محوری
double squirrel cage motor
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
ball bearing
بلبرینگ
bearing
بلبرینگ
call bearing
بلبرینگ
ball bearings
بلبرینگ
support roller
بلبرینگ
pilot bearing
بلبرینگ کلاج
spherical roller bearing
بلبرینگ غلطکی
clutch pilot bearing
بلبرینگ کلاچ
cross bearing
بلبرینگ سوزنی
pilot bearing
بلبرینگ لغزنده
ball bearing
بلبرینگ ساچمهای
radial ball bearing
بلبرینگ شعاعی
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
ball bearings
بلبرینگ ساچمهای
roller bearing
بلبرینگ غلطکی
roller path
صفحه بلبرینگ
roller-skate
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skating
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skated
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skates
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller skate
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
duple
دوبل
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
double u butt weld
جوش لب به لب یو دوبل
fours
مسابقه دوبل
double vee guide
راهنمای وی دوبل
dual capacitor
خازن دوبل
dual tire
لاستیک دوبل
twin lever
اهرم دوبل
double-checks
کیش دوبل
double-checked
کیش دوبل
double-check
کیش دوبل
double check
کیش دوبل
twin conductor
هادی دوبل
double refraction
انکسار دوبل
double-checking
کیش دوبل
push and pull lever
اهرم دوبل
double
بازی دوبل
double bottoms
ناو کف دوبل
double integral
انتگرال دوبل
double belt
تسمه دوبل
double u butt joint
اتصال لب به لب یو دوبل
double knot
گره دوبل
double diode
دیود دوبل
double refraction
شکست دوبل
double seam
درز دوبل
doubled
بازی دوبل
doubles
بازی دوبل
double entry bookkeeping
حسابداری دوبل
double acting fuse
فیوز دوبل
double amplitude
دامنه دوبل
doubled up
بازی دوبل
double frequency
فرکانس دوبل
double dribble
خطای دوبل در بسکتبال
indenture
دوبل کردن قرارداد
double delta connection
اتصال مثلث دوبل
dual crank
میل لنگ دوبل
double bank radial engine
موتور ستارهای دوبل
polyphase earth
اتصال زمین دوبل
double accumulator switch
کلید انباره دوبل
double earth fault
اتصال زمین دوبل
double knee
لوله زانویی دوبل
double three spindle machine
دستگاه سه هرزگردی دوبل
double integration method
روش انتگرال دوبل
double i butt weld
جوش درزی ای دوبل
duplex fixed bed miller
دستگاه فرز دوبل
double tandem engine
موتور سری دوبل
double rotor motor
موتور با رتور دوبل
double flanged seam
درز- لبه دوبل
double flanged butt joint
اتصال لب به لب- لبه دوبل
double entry
سیستم دفترداری دوبل
rotated
محوری
axile
محوری
rotates
محوری
pivotal
محوری
rotate
محوری
monaxial
یک محوری
axial
محوری
adaxial
محوری
triaxial
سه محوری
uniaxial
یک محوری
double multiple disc clutch
کلاج چند صفحه- دوبل
double helical gear
چرخ دندانه مارپیچی دوبل
double angle milling cutter
دستگاه فرز زاویه دوبل
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
double track railway bridge
پل راه اهن باسکوی دوبل
double four spindle machine
دستگاه چهار هرزگردی دوبل
double keyway broach
مته دستی با جا خار دوبل
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
axial bond
پیوند محوری
trochoid
محوری فرفرهای
axial flow
جریان محوری
axial flow impulse turbine
توربین محوری
axial vector
بردار محوری
uniaxial force
نیروی تک محوری
uniaxial bending
خمش یک محوری
axially symmetric
متقارن محوری
orbital overlap
همپوشانی محوری
egocentricity
خود محوری
xenocentrism
بیگانه محوری
compass swing
چرخش خط محوری
anthropocentrism
انسان محوری
sociocentrism
جامعه- محوری
axial flow turbine
توربین محوری
axial ligation
لیگاندپوشی محوری
axial runout
ضربه محوری
axial section
برش محوری
axial stress
تنش محوری
pivoting window
پنجره محوری
axisymmetric
متقارن محوری
axially parallel
در راستای محوری
axially parallel
موازی محوری
egocentricism
خود محوری
axial thrust
بار محوری
axial runout
شوک محوری
axial runout
رانش محوری
pluriaxial
چند محوری
axial load
بار محوری
nutation
رقص محوری
axial position
وضعیت محوری
axial rake angle
زاویه محوری
triaxial shear test
ازمایش سه محوری
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
double squirrel cage
موتور با رتور قفس سنجابی دوبل
double accentric press
پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
double frame hobbing machine
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
radials
محوری مربوط به رادیو
radial
محوری مربوط به رادیو
tog method
روش دیدبانی محوری
offset distance
فاصله برون محوری
thrust
بار محوری ضربه
pivot journal
یاطاقان گرد محوری
axial mining
مین گذاری محوری
shaft extension
قسمت الحاقی محوری
thrusting
بار محوری ضربه
armature end play
بازی محوری ارمیچر
thrusts
بار محوری ضربه
triaxial deformation
تغییر شکل سه محوری
cylinder roller thrust bearing
یاطاقان غلطکی محوری
axial feed method
روش تغذیه محوری
uniaxial
دارای یک محور یک محوری
axial rotation symmerty
تقارن چرخشی محوری
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
double base diode
دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
buttress centres
فاصله محوری پشت بندها
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
rachis
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
sympodium
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
end play
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
crediting
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credits
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credit
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credited
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
reverse flow engine
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
z axis
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
alleyways
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alley
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
tilt and swivel
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
pure bending
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
axis
مهره دوم گردن مهره محوری
duodide
دیود مضاعف دیود دوبل
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com