English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 52 (4 milliseconds)
English Persian
pilot bearing بلبرینگ کلاج
Other Matches
clutch کلاج
bearing بلبرینگ
ball bearings بلبرینگ
ball bearing بلبرینگ
call bearing بلبرینگ
support roller بلبرینگ
clutch coupling پیوست کلاج
clutch coupling تزویج کلاج
plate clutch کلاج دیسکی
clutch facing صفحه کلاج
fluid clutch کلاج روغنی
clutch pedal پدال کلاج
plate clutch کلاج صفحهای
magnetic clutch کلاج مغناطیسی
driving clutch کلاج محرکه
declutch کلاج را رهاکردن
radial ball bearing بلبرینگ شعاعی
cross bearing بلبرینگ سوزنی
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
clutch pilot bearing بلبرینگ کلاچ
ball bearings بلبرینگ ساچمهای
spherical roller bearing بلبرینگ غلطکی
pilot bearing بلبرینگ لغزنده
roller path صفحه بلبرینگ
roller bearing بلبرینگ غلطکی
wheel bearing بلبرینگ چرخ
overload clutch کلاج بار زیاد
magnetic friction clutch کلاج مالشی مغناطیسی
clutch pressure plate صفحه فشاردهنده کلاج
freewheel clutch کلاج در حالت خلاص
expanding ring clutch کلاج اصطکاکی یا مالشی
dry plate clutch کلاج صفحه خشک
freewheeling دارای کلاج جغجغهای
to declutch کلاج عوض کردن
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
clutches تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutch تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
clutching تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
roller-skates کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skate کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller skate کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skated کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skating کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
hanger اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hangers اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
discs صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
disc صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com