English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
English Persian
chattiness بلبل زبانی
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
philomel بلبل
nightingale بلبل
nightingales بلبل
canary bird بلبل زرد
redstart بلبل دم قرمز اروپایی
serin سهره کوچک اروپایی شبیه بلبل زرد
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
by parol زبانی
by word of mounth زبانی
by word of mouth زبانی
nuncupative زبانی
verbal زبانی
orals زبانی
oral زبانی
abusiveness بد زبانی
glossal زبانی
vivas voce زبانی
viva voce زبانی
trilingual سه زبانی
nuncupatory زبانی
monolingual یک زبانی
monnolingual یک زبانی
lip deep زبانی
linguiform زبانی
lingual زبانی
glottic زبانی
bilingual دو زبانی
linguistic زبانی
orally زبانی
linguistically زبانی
lapsus linguae لغزش زبانی
knowledge of a language دانستن زبانی
to fling d. بد زبانی کردن
nuncupate زبانی گفتن
professed love دوستی زبانی
lingulate زبانی شکل
sublingual زیر زبانی
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
unction چرب زبانی
vivas voce زبانی شفاها`
vocabular زبانی شفاهی
volubility چرب زبانی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
spiel چرب زبانی
glossopharyngeal زبانی حلقی
polyglots چند زبانی
aphthongia لالی زبانی
bradyglossia کندگویی زبانی
polyglot چند زبانی
dumb language زبان بی زبانی
tongu praxia کنش پریشی زبانی
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
lispling تکلم نوک زبانی
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
glibly ازروی چرب زبانی
spiel چرب زبانی کردن
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
acclamation اخذ رای زبانی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
glibness چرب و نرم تر زبانی
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
lisping نوک زبانی صحبت کردن
lard ارایش دادن چرب زبانی
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lisp نوک زبانی صحبت کردن
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
lisps نوک زبانی صحبت کردن
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com