Dictiornary-Farsi | بلند خیال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
high flying	بلند خیال


Other Matches

clackvalve	دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts	بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl	نوعی دامن بلند با کمر بلند
monofilament	الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
fantasies	خیال
fancies	خیال
wraith	خیال
wraiths	خیال
fancied	خیال
whims	خیال
intention	خیال
fanciest	خیال
doubleganger	خیال
intentions	خیال
whim	خیال
inapprehensive	بی خیال
fantasy	خیال
spectrum	خیال
fictions	خیال
figment	خیال
freewheeling	بی خیال
mind	خیال
phantom	خیال
ideologies	خیال
minding	خیال
phantoms	خیال
fiction	خیال
notional	خیال
carefree	بی خیال
hallucination	خیال
hallucinations	خیال
conceptualization	خیال
idealogy	خیال
apparition	خیال
apparitions	خیال
minds	خیال
ideology	خیال
humoured	خیال
get off	بی خیال شدن
humors	خیال
humour	خیال
phantasy	خیال
figments	خیال
fancying	خیال
humored	خیال
dump	خیال
phantasma	خیال
fancy	خیال
humouring	خیال
humours	خیال
plan	خیال
plans	خیال
notions	خیال
design	خیال
humoring	خیال
fantasm	خیال
designs	خیال
fata morgana	خیال
notion	خیال
vision	خیال تصور
spectre	خیال وفکر
absent	پریشان خیال
wool-gathering	خواب و خیال
starry eyed	خیال اندیش
uneasy	پریشان خیال
starry eyed	خیال پرور
flights of fancy	بال خیال
ideation	خیال اندیشی
impressions	عقیده خیال
chimera	خیال واهی
deemed	خیال کردن
specters	خیال وفکر
visions	خیال تصور
uneasily	پریشان خیال
maya	خواب و خیال
starry-eyed	خیال اندیش
starry-eyed	خیال پرور
fanciers	خیال باز
an absurd notion	خیال بیهوده
abstracted	پریشان خیال
absentminded	پریشان خیال
ideas	فکر خیال
idea	فکر خیال
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
abstractionism	خیال بافی
fanciers	خیال باف
fancier	خیال باز
Utopias	وهم و خیال
impression	عقیده خیال
fancier	خیال باف
harebrained	بیفکرو خیال
absent-mindedly	پریشان خیال
absent-minded	پریشان خیال
absent minded	پریشان خیال
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
Utopia	وهم و خیال
abstractedly	با پریشانی خیال
ideate	خیال کردن
he thought	خیال می کرد
think	خیال کردن
autism	خیال پرستی
daydreams	خیال باطل
daydreaming	خیال باطل
daydreamed	خیال باطل
daydream	خیال باطل
deems	خیال کردن
humor	خیال مزاح
deeming	خیال کردن
daydreamer	خیال باف
imaginative <adj.>	خیال آفرین
deem	خیال کردن
thinks	خیال کردن
chimeras	خیال واهی
fancy free	عاری از خیال
revery	خیال واهی
revery	خیال خام
scatter brained	پریشان خیال
puzzleheaded	اشفته خیال
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
going to	خیال داشتن
futurism	خیال پرستی
high flying	خیال پرور
forced fantasy	خیال فراخوانده
specter	خیال وفکر
far away	پریشان خیال
day dreaming	خیال پروری
supposable	خیال کردن
reverie	خیال واهی
whim wham	خیال وسواس
i intend to stay here	خیال دارم که ...
imaginary	وهمی خیال
cloud castle	خیال خام
chimaera	خیال واهی
reveries	خیال خام
spectres	خیال وفکر
thoughts	افکار خیال
thought	افکار خیال
reveries	خیال واهی
idealism	خیال اندیشی
reverie	خیال خام
ghost	جان خیال
ghosts	جان خیال
shaggy ugs	فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
envision	خیال بافی کردن
intending	خیال داشتن فهمیدن
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
envisioned	خیال بافی کردن
intend	خیال داشتن فهمیدن
envisioning	خیال بافی کردن
envisions	خیال بافی کردن
cloud-cuckoo-land	سرزمین خواب و خیال
fantasised	به خواب و خیال فرورفتن
fantasises	به خواب و خیال فرورفتن
to space out	پریشان خیال شدن
simulacrum	صورت خیالی خیال
phantasm	حاصل خیال ووهم
daydream	خیال باطل کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
daydreaming	خیال باطل کردن
intends	خیال داشتن فهمیدن
quixote	ادم خیال پرست
daydreams	خیال باطل کردن
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
gawk	بی خیال نگاه کردن
gawked	بی خیال نگاه کردن
gawking	بی خیال نگاه کردن
gawks	بی خیال نگاه کردن
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
incogitant	بی خیال فارغ البال
cloud land	عالم خیال یافرض
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
illusions	خیال باطل وهم
his intentions are good	خیال بدی ندارد
dreamer	ادم خیال باف
dreamers	ادم خیال باف
illusion	خیال باطل وهم
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
To set someones mind at ease.	خیال کسی را راحت کردن
iam inclined to think	متمایلم باینکه خیال کنم
He fabcies himself as a writer (author).	به خیال خودش نویسنده است
undesigning	ساده صاف وساده بی خیال
I am thinding of going to Europe.	خیال دارم به اروپ؟ بروم
It lookes like rain.	هوا خیال باریدن دارد
to be under the i. ihat...	براین عقیده یا خیال بودن
to form a notion	اندیشه کردن خیال بستن
it look like rain	گویا خیال باریدن دارد
autistic	وابسته به خیال پرستی توهمی
i gave up the idea	ازان خیال صرف نظر کردم
to d. a way one's time	وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
featherbrain	ادم حواس پرت پریشان خیال
idealism	خیال پرستی مسلک اصالت تصور