English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English Persian
pedestal بلند کردن ترفیع دادن
pedestals بلند کردن ترفیع دادن
Other Matches
elevation جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevations جای بلند وبرامدگی ترفیع
advances ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
promote ترفیع دادن
increase ترفیع دادن
promoting ترفیع دادن
increases ترفیع دادن
increased ترفیع دادن
promotes ترفیع دادن
graduates ترفیع دادن
elevate ترفیع دادن
promoted ترفیع دادن
elevating ترفیع دادن
graduate ترفیع دادن
graduating ترفیع دادن
elevates ترفیع دادن
to put forth بلند کردن نمایش دادن
to upgrade somebody به کسی ترفیع دادن
advance ترفیع رتبه دادن
advancing <adj.> ترفیع رتبه دادن
to promote somebody به کسی ترفیع دادن
promoted ترفیع دادن درجه دادن
promotes ترفیع دادن ترویج دادن
promote ترفیع دادن ترویج دادن
promotes ترفیع دادن درجه دادن
promoted ترفیع دادن ترویج دادن
promoting ترفیع دادن ترویج دادن
promoting ترفیع دادن درجه دادن
promote ترفیع دادن درجه دادن
cranes باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craning باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craned باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
knighting بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knighted بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knight بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knights بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
lever اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
perched درجای بلند قرار دادن
platform درجای بلند قرار دادن
perch درجای بلند قرار دادن
perching درجای بلند قرار دادن
platforms درجای بلند قرار دادن
perches درجای بلند قرار دادن
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
heists بلند کردن
to throw up بلند کردن
lifts بلند کردن
hoists بلند کردن
heave بلند کردن
walk off with بلند کردن
exalt بلند کردن
exalting بلند کردن
exalts بلند کردن
lift بلند کردن
lifting بلند کردن
lifted بلند کردن
heaved بلند کردن
to kick up با پا بلند کردن
upraise بلند کردن
erecting بلند کردن
erected بلند کردن
heighten بلند کردن
heightening بلند کردن
erect بلند کردن
elevating بلند کردن
throw up بلند کردن
hoisted بلند کردن
erects بلند کردن
hoist بلند کردن
elevates بلند کردن
heightened بلند کردن
heightens بلند کردن
elevate بلند کردن
heist بلند کردن
advancement ترفیع
upgrade ترفیع
upgraded ترفیع
upgrades ترفیع
upgrading ترفیع
gradation ترفیع
preference ترفیع
promotions ترفیع
preferences ترفیع
ennoblement ترفیع
raises ترفیع
promotion ترفیع
raise ترفیع
elevations ترفیع
elevation ترفیع
elevaling ترفیع
preferment ترفیع
gradations ترفیع
lift fire بلند کردن اتش
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
crane وسیله بلند کردن
hoists وسیله بلند کردن
craned وسیله بلند کردن
hoist وسیله بلند کردن
soar بلند پروازی کردن
soared بلند پروازی کردن
cranes وسیله بلند کردن
steal بلند کردن چیزی
soars بلند پروازی کردن
steals بلند کردن چیزی
chairlift سردست بلند کردن
hoisted وسیله بلند کردن
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
craning وسیله بلند کردن
chairlifts سردست بلند کردن
lifts ترفیع اسانسور
lifting ترفیع اسانسور
promotions ترفیع پیاده
basic date تاریخ ترفیع
mount صعود ترفیع
lifted ترفیع اسانسور
lift ترفیع اسانسور
promotion ترفیع پیاده
mounts صعود ترفیع
raise a dust گرد و خاک بلند کردن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
bank کپه کردن بلند شدن
banks کپه کردن بلند شدن
to make a dust گردو خاک بلند کردن
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
vociferate با صدای بلند ادا کردن
harangues باصدای بلند نطق کردن
hoisted بلند کردن وسایل سنگین
harangue باصدای بلند نطق کردن
hoists بلند کردن وسایل سنگین
harangued باصدای بلند نطق کردن
hoist بلند کردن وسایل سنگین
haranguing باصدای بلند نطق کردن
gradation ترفیع درجه گرفتن
gradations ترفیع درجه گرفتن
pawn promotion ترفیع پیاده شطرنج
elation ترفیع سرفرازی شادی
promotions ترفیع رتبه پیشرفت
promotion ترفیع رتبه پیشرفت
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
lifted بلند کردن شریک رقص اززمین
lifts بلند کردن شریک رقص اززمین
lay hands one someone دست روی کسی بلند کردن
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
ranker افسر ترفیع یافته افسرصفی
underpromote ترفیع پیاده به غیر وزیر
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
To vacate a house. خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
collect وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collects وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
spike میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clear دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com