Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
host crystal
بلور زمینه
Other Matches
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partitions
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
prisms
بلور
crystals
بلور
crystalliferous
بلور زا
single crystal
تک بلور
crystal
بلور
flint glass
بلور
prism
بلور
crystal glass
بلور
quartz
بلور کوهی
whisker
سوزن بلور
glassware
بلور الات
metal crystal
بلور فلز
detecting crystal
بلور اشکارساز
crystalloid
شبکه بلور
glassworker
بلور ساز
flint glass
فرف بلور
crystalloid
شبیه بلور
distorted crystal
بلور واپیچیده
atomic crystal
بلور اتمی
rock crystal
سنگ بلور
monovalent crystal
بلور تک والانسی
molecular crystal
بلور مولکولی
microcrystal
ریز بلور
cut glass
بلور کریستال
macle
بلور زوج
ionic crystal
بلور یونی
quartz crystal
بلور کوارتز
iceland crystal
بلور ایسلند
host crystal
بلور میزبان
quasi crystal
شبه بلور
crystallography
بلور نگاری
crystal lattice
شبکه بلور
crystal control
تنظیم با بلور
crystal
بلور کوارتز
crystal structure
ساختار بلور
crystal system
دستگاه بلور
covalent crystal
بلور کووالانسی
valence crystal
بلور کووالانسی
crystal pulling
بلور پردازی
crystal defect
نقص بلور
crystal energy
انرژی بلور
crystal growth
رشد بلور
crystal gazing
بلور بینی
crystals
بلور کوارتز
cast crystal
بلور ریخته
crystallization
بلور سازی
crystallographer
بلور شناس
crystallography
بلور شناسی
catwhisker
سوزن بلور
colored crystal
بلور سنگین
iceland spar
بلور ایسلند
crystal plane
صفحه بلور
crystallography
علم بلور
crystalliferous
موجد بلور
noble gas crystal
بلور گازهای بی اثر
inert gas crystal
بلور گازهای بی اثر
c.f.t
نظریه میدان بلور
crystallography
مبحث بلور شناسی
crystal field theory
نظریه میدان بلور
crystal growth affinity
رشد خواهی بلور
crystal allotropy
چند شکلی بلور
crystal field stabilization energy
انرژی پایداری میدان بلور
frequency changer crystal
بلور تغییر دهنده بسامد
electrostatic crystal field theory
نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
conversion loss of frequency changer cry
اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
crystal frequency changer efficiency
بازده بلور تغییر دهنده بسامد
crystallography
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
endomorph
بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
context
زمینه
contexts
زمینه
flat paint
زمینه
predisposition
زمینه
predispositions
زمینه
conspectus
زمینه
flash color
زمینه
background
پس زمینه
backgrounds
زمینه
background
زمینه
outline
زمینه
outlined
زمینه
outlines
زمینه
setting
زمینه
settings
زمینه
outlining
زمینه
backgrounds
پس زمینه
design
زمینه
terrain
زمینه
designs
زمینه
ichnograph
زمینه
tendency
زمینه
tendencies
زمینه
basis
زمینه
ground
زمینه
sketch
زمینه
sketched
زمینه
sketches
زمینه
ground note
نت زمینه
ichnography
زمینه سازی
ground colour
رنگ زمینه
background music
موسیقی پس زمینه
in this connextion
دراین زمینه
background sound
موسیقی پس زمینه
dominant design
زمینه اصلی
ground color
رنگ زمینه
ambient music
موسیقی پس زمینه
figure ground
شکل و زمینه
protective ground
زمینه حفافتی
main color
رنگ زمینه
display background
زمینه نمایش
theme
ریشه زمینه
intrigue
زمینه سازی
intrigues
زمینه سازی
intriguing
زمینه سازی
planning
زمینه سازی
wherein
درچه زمینه
contrasting
رنگ زمینه
contrasted
رنگ زمینه
ambient
پس زمینه معمولی
contrasts
رنگ زمینه
roots
سرچشمه زمینه
themes
ریشه زمینه
foreground
پیش زمینه
predispose
زمینه را مهیاساختن
predisposed
زمینه را مهیاساختن
predisposes
زمینه را مهیاساختن
predisposing
زمینه را مهیاساختن
root
سرچشمه زمینه
contrast
رنگ زمینه
surveys
زمینه یابی
background noise
صدای پس زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
blue print
زمینه ابی
background printing
چاپ پس زمینه
background process
فرایندهای پس زمینه
background radiation
تابش زمینه
matrixes
زمینه ملاط
survey
زمینه یابی
matrix
زمینه ملاط
surveyed
زمینه یابی
background communication
ارتباط پس زمینه
background current
جریان زمینه
groundwork
زمینه اساس
background level
تراز زمینه
spectrum of war
جنگ در تمام زمینه ها
spectrum of war
زمینه ها یا طیف جنگ
fields
زمینه رزمی صحرایی
contrasts
زمینه طرح و سایه
fielded
زمینه رزمی صحرایی
survey research
پژوهش زمینه یاب
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
field lens adjustment
زمینه تنظیم لنز
It is in short supply.
زمینه اش دربازار کم است
contrasting
زمینه طرح و سایه
contrasted
زمینه طرح و سایه
contrast
زمینه طرح و سایه
field
زمینه رزمی صحرایی
predisposing factor
عامل زمینه ساز
undertone
ته صدا موجود در زمینه
undertones
ته صدا موجود در زمینه
attitude survey
زمینه یابی نگرش
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
foreground task
کار یا وفیفه پیش زمینه
basic ground
زمینه و متن اصلی فرش
He talked in this connection (vein).
دراین زمینه صحبت کرد
To pave the way . To prepare the ground.
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
color contrast
تضاد رنگی در زمینه فرش
plat
نقشه کشی زمینه سازی
ich nographic
وابسته به طراحی و زمینه سازی
This painting has a green background.
زمینه این تابلو سبز است
karyolymph
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
grillage
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
blurred black ground
زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
positive
تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
scarlet
[زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
We shall be reasoning on the grounds that. .
روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
belcher
دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
reverse video
کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
wallpaper
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
underlie
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
wallpapers
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
I have to go back a little bit.
[This requires a little background
{explanation}
]
.
این نیاز به کمی پیش زمینه
[توضیح بیشتر]
دارد.
underlain
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
filling out
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
embriodery
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
abrash
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
glasswork
شیشه الات بلور الات
condonation
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com