English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
English Persian
quartz بلور کوهی
Other Matches
quartz در کوهی الماس کوهی
single crystal تک بلور
crystal بلور
prism بلور
prisms بلور
crystal glass بلور
crystalliferous بلور زا
flint glass بلور
crystals بلور
crystallization بلور سازی
crystallographer بلور شناس
crystallography بلور شناسی
crystallography علم بلور
crystalliferous موجد بلور
crystal system دستگاه بلور
crystal structure ساختار بلور
crystal pulling بلور پردازی
crystal plane صفحه بلور
covalent crystal بلور کووالانسی
valence crystal بلور کووالانسی
crystal control تنظیم با بلور
crystal defect نقص بلور
crystal energy انرژی بلور
crystal gazing بلور بینی
crystal growth رشد بلور
crystal lattice شبکه بلور
crystallography بلور نگاری
iceland spar بلور ایسلند
ionic crystal بلور یونی
metal crystal بلور فلز
microcrystal ریز بلور
molecular crystal بلور مولکولی
monovalent crystal بلور تک والانسی
quartz crystal بلور کوارتز
quasi crystal شبه بلور
iceland crystal بلور ایسلند
host crystal بلور میزبان
crystalloid شبیه بلور
crystalloid شبکه بلور
detecting crystal بلور اشکارساز
distorted crystal بلور واپیچیده
flint glass فرف بلور
macle بلور زوج
glassworker بلور ساز
host crystal بلور زمینه
rock crystal سنگ بلور
atomic crystal بلور اتمی
cast crystal بلور ریخته
glassware بلور الات
catwhisker سوزن بلور
crystal بلور کوارتز
crystals بلور کوارتز
cut glass بلور کریستال
colored crystal بلور سنگین
whisker سوزن بلور
c.f.t نظریه میدان بلور
crystallography مبحث بلور شناسی
inert gas crystal بلور گازهای بی اثر
noble gas crystal بلور گازهای بی اثر
crystal field theory نظریه میدان بلور
crystal allotropy چند شکلی بلور
crystal growth affinity رشد خواهی بلور
crystal field stabilization energy انرژی پایداری میدان بلور
electrostatic crystal field theory نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
frequency changer crystal بلور تغییر دهنده بسامد
conversion loss of frequency changer cry اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
gazelle بز کوهی
gazelles بز کوهی
ibex بز کوهی
orological کوهی
endomorph بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
crystallography کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
asbestos پنبه کوهی
row an سماق کوهی
rowan سمان کوهی
rowen سمان کوهی
silicifoeous دارای در کوهی
oregano پونه کوهی
orohippus اسب کوهی
moufflon قوچ کوهی
mouflon قوچ کوهی
mountain pine کاج کوهی
rock pigeon کبوتر کوهی
musmon میش کوهی
rock dove کبوتر کوهی
origanum پونه کوهی
musmon قوچ کوهی
quartziferous دارای در کوهی
submontane دامنهای کوهی
transmontane فرا کوهی
transmountain فرا کوهی
uphill christie پیچ کوهی
valerian سنبل کوهی
rock wool پشم کوهی
ramsons والک کوهی
buckrams والک کوهی
wild garlic والک کوهی
broad-leaved garlic والک کوهی
wood garlic والک کوهی
bear leek والک کوهی
bear's garlic والک کوهی
miuntain flax پنبه کوهی
amiantus پنبهء کوهی
horse radish ترب کوهی
highlander پشت کوهی
amianthus پنبهء کوهی
airplane turn اسکی کوهی
hare bell سنبل کوهی
abiston پنبه کوهی
cuckoo flower تره کوهی
dewberry یکجورتوت کوهی
dittany پونه کوهی
dittany اویشن کوهی
rock cork پنبه کوهی
deer اهوی کوهی
gazelles اهوی کوهی
asbestus پنبه کوهی
bellflower لاله کوهی
reedbuck بز کوهی افریقایی
gazelle اهوی کوهی
meadowsweet اسپیره کوهی
colluvial دامنه کوهی
ladys smock تره کوهی
chive پیاز کوهی
koodoo بز کوهی خط دار
earth flax پنبه کوهی
cardamine تره کوهی
bugleweed گندنای کوهی
brambling سهره کوهی
intercepting ditch نهر کوهی
mountain ash [rowan ] درخت سمان کوهی
wormwood افسنطین برنجاسف کوهی
asbestos cement سیمان پنبه کوهی
wild rue سداب کوهی اسپند
To make a mountain out of a mole - hI'll . ازکاهی کوهی ساختن
hyrax نوعی خرگوش کوهی
mountain cork یکجور پنبه کوهی
eland گاو کوهی افریقایی
ground hog موش خرمای کوهی
rupicolous شبیه خروس کوهی
rupicoline شبیه خروس کوهی
rowanberry میوه سماق کوهی
he has cut no ice کوهی نکنده است
nylghau بز کوهی بزرگ درهند
marmot موش خرمای کوهی
rosemary اکلیل کوهی رزماری
foin دله یاسمور کوهی
bighorn نوعی گوسفند کوهی امریکایی
porcupines جوجه تیغی خارپشت کوهی
woodchuck موش خرمای کوهی امریکا
cantarellus نوعی قارچ کوهی خوراکی
inyala یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
catamount ادم پس کوهی و وحشی صفت
catamountain ادم پس کوهی و وحشی صفت
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
porcupine جوجه تیغی خارپشت کوهی
foot hill تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
witch hazel نارون کوهی گورجین اغاجی
izard یکجور شوکا یا بز کوهی درکوههای پیرنه
gemsbuck بز یااهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
intercepting ditch جوی کوهی ابروی بالای کند
gemsbok بزیا اهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
limpet جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
chives پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
limpets جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
stem turn پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
addax یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
glasswork شیشه الات بلور الات
asbestos پنبه نسوز پنبه کوهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com