Dictiornary-Farsi | بلوک ساختن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
block	بلوک ساختن
blocked	بلوک ساختن
blocks	بلوک ساختن


Other Matches

block length	درازای بلوک طول بلوک
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
blocs	بلوک
blocked	بلوک
nested block	بلوک تو در تو
parish	بلوک
bloc	بلوک
parishes	بلوک
cantons	بلوک
canton	بلوک
monolith	بلوک
monoliths	بلوک
block header	سر بلوک
block	بلوک
district	بلوک
blocks	بلوک
districts	بلوک
blocking	بلوک بندی
radius block	بلوک شعاعی
radium block	بلوک شعاعی
block move	انتقال بلوک
block move	جابجایی بلوک
block operation	عملیات بلوک
block protection	حفافت بلوک
blocks	بلوک سیمانی
roughed slab	بلوک کوچک
anchor	لنگر بلوک
anchoring	لنگر بلوک
anchors	لنگر بلوک
blocked	بلوک سیمانی
storage block	بلوک ذخیره
block	بلوک سیمانی
block definition	تعریف بلوک
block diagram	بلوک دیاگرام
block transfer	انتقال بلوک
control block	بلوک کنترل
mastic blocks	بلوک قیری
end of block	پایان یک بلوک
engine block	بلوک موتور
eob	پایان یک بلوک
fuse block	بلوک فیوز
dosseret	بلوک سه بعدی
form block	بلوک فرمکاری
erratic block	بلوک نامنظم
en bloc	دریک بلوک
deblocking	از بلوک دراوردن
arrow block	بلوک پیکانی
cylinder block	بلوک سیلندر
sprite	یک بلوک از پیکسل ها
erratic block	بلوک جابجا شونده
blocking factor	فاکتور بلوک بندی
bins	بلوک سه بعدی الکترونیکی
bin	بلوک سه بعدی الکترونیکی
block lining	پوشش با بلوک سیمانی
block graphics	نگاره سازی بلوک
corps de logis	[بلوک سیمانی اصلی در ساختمان]
comecon	گروه تجاری بلوک شرق
boss formerly boce	[بلوک منبت کاری شده برجسته]
to walk around the block	دور بلوک خیابان راه رفتن
character map	شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
cyclopean	[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
long-and-short work	[بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
cylinder block	بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
dou	[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
cylinder block boring machine	دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
isodomun	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
negative acknowledgement	کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
manufactures	ساختن
fashions	مد ساختن
carbonize	کک ساختن
fabrication	ساختن
dree	ساختن با
pellet	حب ساختن
confect	ساختن
bulid	ساختن
fashion	مد ساختن
produced	ساختن
mints	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
fabricates	ساختن
fabricating	ساختن
unifying	تک ساختن
minting	ساختن
minted	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
mint	ساختن
produce	ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
makes	ساختن
make	ساختن
compose	ساختن
composes	ساختن
build	ساختن
buildings	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
invent	ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
builds	ساختن
remakes	از نو ساختن
constructing	ساختن
constructs	ساختن
set up	ساختن
remake	از نو ساختن
to get along	ساختن
construct	ساختن
constructed	ساختن
to go in with	ساختن با
bridges	پل ساختن
generate	ساختن
to make away	ساختن
to t. up	ساختن
bridged	پل ساختن
to make a shift	ساختن
bridge	پل ساختن
upbuild	ساختن
indite	ساختن
forborne	ساختن با
generating	ساختن
generates	ساختن
generated	ساختن
miscreate	بد ساختن
vitiate	معیوب ساختن
make music	آهنگ ساختن
wetted	مرطوب ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiating	معیوب ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
tunnel	تونل ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
play music	موزیک ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
maximises	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
to invent stories	دروغ ساختن
to spin yarns	داستان ساختن
reconcile	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
notifying	اگاه ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
diversify	گوناگون ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
make music	موزیک ساختن
play music	موسیقی ساختن
make music	موسیقی ساختن
to spin yarns	دروغ ساختن
notified	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
reconciling	راضی ساختن

block

بلوک ساختن

blocked