English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
booking clerk بلیط فروش
Search result with all words
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agents بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
box office گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box offices گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
Other Matches
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
tickets بلیط
elder hard سر بلیط
passes بلیط
ticket بلیط
passed بلیط
pass بلیط
return tickets بلیط دوسره
stubbed ته بلیط کوتوله
season ticket بلیط فصلی
commutation ticket بلیط با تخفیف
return ticket بلیط دوسره
8 oclock sharp . On the stroke of 8. بلیط دوسره
hares مسافر بی بلیط
stub ته بلیط کوتوله
stubbing ته بلیط کوتوله
trip ticket بلیط مسافرت
rain check بلیط باران
stubs ته بلیط کوتوله
season tickets بلیط فصلی
hare مسافر بی بلیط
ticket بلیط منتشرکردن
complimentary بلیط افتخاری
tickets بلیط منتشرکردن
meal ticket بلیط غذا
meal tickets بلیط غذا
deadhead بی بلیط سفرکردن
token بلیط ورود
tokens بلیط ورود
rain check بلیط مجانی یا مجدد
box office باجه بلیط فروشی
box offices باجه بلیط فروشی
day return بلیط رفتو برگشت
show your ticket to him بلیط خودراباونشان دهید
ticket بلیط دار کردن
card کارت ویزیت بلیط
tickets بلیط دار کردن
cards کارت ویزیت بلیط
return ticket بلیط رفت و برگشت
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
bookable بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
furrier خز فروش پوست فروش
furriers خز فروش پوست فروش
grille شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grilles شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
There are a few tickets left for tonight . چند بلیط برای امشب مانده
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
show him your ticket بلیط خودرا باو نشان دهید
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
fare dodger کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
rain check <idiom> بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
gatecrashers کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrasher کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
sells فروش
vendition فروش
offtake فروش
iceman یخ فروش
taverner می فروش
selling فروش
sell فروش
sale فروش
marketing فروش
turnover فروش
retailer تک فروش
sales فروش
turnover کل فروش
mealman ارد فروش
pedagogical علم فروش
money off offer فروش با تخفیف
news vendor روزنامه فروش
news agent روزنامه فروش
mealmen ارد فروش
meatman گوشت فروش
milk man شیر فروش
crier دست فروش
mercer پارچه فروش
credit system فروش اعتباری
merchantable قابل فروش
pieman کلوچه فروش
corn chandler گندم فروش
contract of sales قرارداد فروش
contract of sale قرارداد فروش
clothier لباس فروش
perfumer عطر فروش
pride ful جاه فروش
proforma سیاهه فروش
ragman کهنه فروش
corn chandler غله فروش
corn d. غله فروش
credit sale فروش غیرنقدی
oilman روغن فروش
credit sale فروش قسطی
oligopoly انحصار فروش
credit sale فروش نسیه
costermonger میوه فروش
coster سبزی فروش
peltmonger پوست فروش
cornfactor غله فروش
reseller خرده فروش
mass market product محصول پر فروش
fellmonger پوست فروش
fellmonger پوستین فروش
fish fag زن ماهی فروش
flesher گوشت فروش
fleshmonger گوشت فروش
forced sale فروش قانونی
forced sale فروش اجباری
fruiterer میوه فروش
forward sale پیش فروش
forward sales فروش سلف
hucksterer خرده فروش
hosier جوراب فروش
forward sales پیش فروش
herborist گیاه فروش
herbist گیاه فروش
excise taxes مالیات بر فروش
euphuist فصاحت فروش
cutler کارد فروش
d. in second hand goods دست فروش
dead market بازار کم فروش
killcalf گوشت فروش
deed of sale سند فروش
direct selling فروش مستقیم
lumberman الوار فروش
lumberman تیر فروش
drover گله فروش
drysalter کالباس فروش
lumberer الوار فروش
lumberer تیر فروش
linen draper کتان فروش
jeweler گوهر فروش
iron monger اهن فروش
duffre دست فروش
clothier پوشاک فروش
haught جاه فروش
BS صورت فروش
antique dealer عتیقه فروش
foreclosure فروش گرویی
sales and marketing [marketing] فروش و بازاریابی
paper boy روزنامه فروش
paper boys روزنامه فروش
salespeople متصدی فروش
salesperson متصدی فروش
salespersons متصدی فروش
sales فروش [اقتصاد]
turnover [British English] فروش [اقتصاد]
sales {pl} مقدار فروش
turn-over مقدار فروش
turnover مقدار فروش
volume of sales مقدار فروش
sales {pl} حجم فروش
turn-over حجم فروش
turnover حجم فروش
newspaperman روزنامه فروش
volume of sales حجم فروش
retail dealer خرده فروش
sales accounting حسابداری فروش
sales agent نماینده فروش
sales analysis تحلیل فروش
sales area بازار فروش
sales area حیطه فروش
sales check صورت فروش
sales contract قرارداد فروش
sales department قسمت فروش
sales department بخش فروش
sales figure ارقام فروش
sales for the account فروش نسیه
sale tax مالیات بر فروش
sale quota سهمیه فروش
retail dealer جزئی فروش
salability قابلیت فروش
vendibility قابلیت فروش
sale commission کارمزد فروش
sale department بخش فروش
sale department قسمت فروش
sale manager مدیر فروش
sale on a large scale فروش زیاد
sale or return فروش یا عودت
sale or return فروش یااعاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com