Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
token
بلیط ورود
tokens
بلیط ورود
Other Matches
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
pass
بلیط
ticket
بلیط
passes
بلیط
elder hard
سر بلیط
tickets
بلیط
passed
بلیط
rain check
بلیط باران
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
بلیط دوسره
meal tickets
بلیط غذا
stub
ته بلیط کوتوله
stubbed
ته بلیط کوتوله
stubbing
ته بلیط کوتوله
stubs
ته بلیط کوتوله
hare
مسافر بی بلیط
hares
مسافر بی بلیط
meal ticket
بلیط غذا
trip ticket
بلیط مسافرت
return ticket
بلیط دوسره
deadhead
بی بلیط سفرکردن
season tickets
بلیط فصلی
return tickets
بلیط دوسره
ticket
بلیط منتشرکردن
commutation ticket
بلیط با تخفیف
booking clerk
بلیط فروش
season ticket
بلیط فصلی
complimentary
بلیط افتخاری
tickets
بلیط منتشرکردن
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
card
کارت ویزیت بلیط
show your ticket to him
بلیط خودراباونشان دهید
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
return ticket
بلیط رفت و برگشت
day return
بلیط رفتو برگشت
ticket
بلیط دار کردن
tickets
بلیط دار کردن
box office
باجه بلیط فروشی
box offices
باجه بلیط فروشی
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
cards
کارت ویزیت بلیط
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
bookable
بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
There are a few tickets left for tonight .
چند بلیط برای امشب مانده
grille
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grilles
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
box offices
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agent
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agents
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
fare dodger
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
gatecrashers
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
gatecrasher
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
admitance
ورود
ingress
ورود
re-entry
ورود
air inclusion
ورود هوا
re entry
ورود
inning
ورود
appulse
ورود
introgression
ورود
infare
ورود
induction
ورود
accession
ورود
entree
ورود
ingression
ورود
importation
ورود
introit
ورود
inductions
ورود
entrance fee
حق ورود
entrancing
ورود
entrance fees
حق ورود
entrances
ورود
arrival
ورود
entranced
ورود
entrance
ورود
arrivals
ورود
entry
ورود
arr
ورود
importing
ورود
right of entry
حق ورود
import
ورود
imported
ورود
arrival hall
سالن ورود
entering angle
زاویه ورود
energy intake
ورود انرژی
ease of entry
سهولت ورود
landfall n
ورود بخشکی
on arrival
هنگام ورود
data insertion
ورود داده ها
due in
در شرف ورود
data import
ورود داده
cost to entry
هزینه ورود
log in sequrity
ایمنی ورود
capital inflow
ورود سرمایه
landding
ورود بخشکی
entree
اجازهء ورود
free entrance
ورود مجانی
arrival hall
سالن ورود
intrant
ورود رسمی
intervance of third party
ورود ثالث
input of current
ورود جریان
initation
ورود بعضویت
port of entry
بندرمحل ورود
when entering
هنگام ورود
forcible entry
ورود عدوانی
reebtry
ورود مجدد
receipt statement
اعلامیه ورود
entry point
نقطه ورود
entry side
جهت ورود
fifo
به ترتیب ورود
first in first out
بترتیب ورود
first in first out
به ترتیب ورود
inlet time
زمان ورود
tardiness
تاخیر ورود
importing
مفهوم ورود
house-warming
جشن ورود
advent
ظهور و ورود
landings
ورود بخشکی
landfalls
ورود بخشکی
house warming
جشن ورود
landing
ورود بخشکی
inlets
ورود دخول
entry
ورود راهرو
inlet
ورود دخول
landings
ورود به خشکی
landing
ورود به خشکی
tokens
اجازه ورود
landfall
ورود بخشکی
house-warmings
جشن ورود
admissions
اجازهء ورود
import
مفهوم ورود
arrival rate
نرخ ورود
approach ramp
فرازای ورود
influx
ورود هجوم
influxes
ورود هجوم
homecomings
ورود بخانه
imported
مفهوم ورود
admission
اجازهء ورود
admittance
ورود دخول
token
اجازه ورود
homecoming
ورود بخانه
acetylation
ورود ریشهء
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lifo
به ترتیب عکس ورود
law of prior entry
قانون تقدم ورود
last in first out
بترتیب عکس ورود
gangplanks
تخته ورود به ناو
hails
اعلام ورود کردن
raided
ورود ناگهانی پلیس
gangplank
تخته ورود به ناو
raid
ورود ناگهانی پلیس
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
hailed
اعلام ورود کردن
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
entrancing
ورودیه اجازه ورود
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entrances
ورودیه اجازه ورود
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entranced
ورودیه اجازه ورود
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entrance
ورودیه اجازه ورود
raids
ورود ناگهانی پلیس
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
raiding
ورود ناگهانی پلیس
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
last in first out
به ترتیب عکس ورود
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
fifo
خروج به ترتیب ورود
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
entry plan
طرح ورود به بندر
search warrants
حکم بازرسی و ورود
police raid
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
search warrant
حکم بازرسی و ورود
let someone through
اجازه ورود دادن
coast in point
نقطه ورود به ساحل
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
barrier to entry
منع ورود به صنعت
gates
وسایل ورود ورودیه
gate
وسایل ورود ورودیه
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
hailing
اعلام ورود کردن
gold import point
نقطه ورود طلا
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
inflow of labor
جریان ورود کارگر
hail
اعلام ورود کردن
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
ingress
حق دخول اجازه ورود
infare
مهمانی بمناسبت ورود
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
house-warmings
جشن ورود بخانه تازه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com