Total search result: 168 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
they overtax our strength |
بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم |
|
|
Other Matches |
|
declaration of trust |
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند |
imposition |
تکلیف |
responsibility |
تکلیف |
offhandedly |
بی تکلیف |
full age |
سن تکلیف |
assignment |
تکلیف |
abeyant abeyance |
بی تکلیف |
at a loss what to do |
لا تکلیف |
responsibilities |
تکلیف |
offhanded |
بی تکلیف |
assignments |
تکلیف |
duty |
تکلیف |
task |
تکلیف |
abeyant |
بی تکلیف |
at fault |
بی تکلیف |
tasks |
تکلیف |
referenda |
کسب تکلیف |
Where do you stand ?What am I Supposed to do ? |
تکلیف من چیست ؟ |
homework |
تکلیف خانه |
unfinished task |
تکلیف ناتمام |
at a loss what to do |
بلا تکلیف |
interrupted task |
تکلیف ناتمام |
task oriented |
تکلیف گرا |
task analysis |
تحلیل تکلیف |
exercize |
تمرین تکلیف |
fall into abeyance |
بی تکلیف ماندن |
subadult |
نزدیک سن تکلیف |
he is at a loose end |
بی تکلیف است |
how shall we proceed |
تکلیف چیست |
impone |
تکلیف کردن |
referendums |
کسب تکلیف |
tasks |
کار تکلیف |
task |
کار تکلیف |
qualification |
قید تکلیف |
referendum |
کسب تکلیف |
unaffected |
بی تکلیف صمیمی |
pendants |
بی تکلیف ضمیمه شده |
It was required of me . They imposed it on me . |
آنرا به من تکلیف کردند |
low level task |
تکلیف سطح پایین |
process |
تکلیف به حضور کردن |
processes |
تکلیف به حضور کردن |
To ask for instructions (directives). |
کسب تکلیف کردن |
schoolwork |
تکلیف شبانه دانشجو |
pendant |
بی تکلیف ضمیمه شده |
assignments |
تکلیف درسی و مشق شاگرد |
assignment |
تکلیف درسی و مشق شاگرد |
To do (perform) ones duty. |
تکلیف خود را انجام دادن |
to put one's affairs in order [to settle one's business] |
تکلیف کار خود را روشن کردن |
To settle the issue one way or the other. |
تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن |
lamplighter |
با ان چراغ را روشن میکنند |
betting shop |
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند |
to keep somebody in suspense <idiom> |
کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره] |
to have somebody on the hook <idiom> |
کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره] |
to keep somebody on tenterhooks <idiom> |
کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره] |
to let somebody dangle <idiom> |
کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره] |
To do something prefunctorily. |
برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن |
airbed |
تشکی که آنرا با باد پر میکنند |
aeroscope |
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند |
bisk |
ماهی وغیره درست میکنند |
barbette |
سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند |
Havana |
سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند |
drainpipe |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
drainpipes |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
trampolines |
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند |
trampoline |
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند |
moulding board |
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند |
needleful |
نخی که یکبار درته سوزن میکنند |
kumiss |
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند |
collarette |
یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند |
kick about |
فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند |
bedbugs |
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند |
gilded youth |
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند |
coffee mills |
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند |
they are under serveillance |
انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند |
endoparasite |
انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند |
bedbug |
ساس که از خون انسان تغذیه میکنند |
skipjack |
بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند |
Plants store up the sun's energy. |
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند. |
reference librery |
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند |
library paste |
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند |
wimble |
هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند |
racket ball |
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند) |
promenade concert |
مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند |
Bantu |
عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند |
there is a rush for the papers |
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند |
injection engine |
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند |
circular dispersion |
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند |
bacillus |
باکتریهای میلهای شکل که تولید هاگ میکنند |
gabionade |
خط جان پناهی که ازسبدهای خاک درست میکنند |
rolling |
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند |
gridiron |
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند |
halophile |
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند |
hasty pudding |
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند |
litter |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
bloody marys |
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند |
bloody mary |
مشروبی که از ودکا و سوس گوجه فرنگی درست میکنند |
G-string |
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند |
clearinghouse |
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند |
brainstorming |
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند |
fog curing room |
اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند |
figure head |
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی] |
crazing mill |
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند |
G-strings |
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند |
american plan |
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند |
embrasures |
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند |
camp follower |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
camp followers |
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند |
coach dog |
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند |
littering |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
durometer |
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند |
litters |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
gingall |
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند |
littered |
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال |
kermis |
جشن وعیدسالیانهای که درهلندوبلژیک بادادن نمایش وفریادهای ...میکنند |
embrasure |
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند |
creme |
نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند |
vasculum |
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند |
live box |
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند |
bowling alleys |
مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند |
bowling alley |
مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند |
energetics |
رشتهای ازعلم مکانیک که درباره نیرو وتحولات ان بحث میکنند |
happy family |
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند |
songfest |
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند |
fitting shop |
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ |
moleskin |
جامه وبویژه شلواری که ازپوست کورموش ومانندان درست میکنند |
matriculated students |
شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند |
nowel |
کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند |
chopsticks |
میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند |
islets of langerhans |
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند |
autoharp |
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند |
clobbering |
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده |
get a word in <idiom> |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
clobbers |
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده |
clobber |
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده |
clobbered |
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده |
bandstands |
تختگاه یا صحنهی طاقدار که دستهی نوازندگان روی آن برنامه اجرا میکنند |
bandstand |
تختگاه یا صحنهی طاقدار که دستهی نوازندگان روی آن برنامه اجرا میکنند |
telescopic chimney |
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند |
sand iron |
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند |
churchwarden |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
churchwardens |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
quiot |
حلقه یاصفحه اهنی که دربازی پرت میکنند تاروی میخی بیفتد |
brace |
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند |
etna |
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند |
a hot potato <idiom> |
[بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست] |
funeral home |
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند |
beanpole |
چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود |
beanpoles |
چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود |
muslin |
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند |
following my lead |
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند |
braced |
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند |
admixtures |
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند |
griddle cake |
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند |
jet flap |
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند |
fusion welding |
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند |
hot money |
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند |
prolog |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند |
estate in remainder |
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد |
greshams law |
زیرا مردم پول بد راخرج میکنند و پول خوب رانگاه می دارند |
skittle |
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند |
lobster thermidor |
مخلوطی از گوشت خرچنگ وزده تخم مرغ وقارچ وخامه که در پوسته خرچنگ سرخ میکنند |
pend |
معوق بودن بی تکلیف بودن |
vane pump |
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند |
graphics |
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند |
kinked demand curve |
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند . |
palmer |
زوار امکنه مقدسه که دو برگ خرما را صلیب وار به امکنه مقدسه حمل میکنند |
cable weft |
پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند] |