English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (3 milliseconds)
English Persian
bombing بمباران
bombardment بمباران
bombardments بمباران
an air raid بمباران
Other Matches
laydown bombing بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
pattern bombing بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
loft bombing بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
electron bombardment بمباران الکترونی
bombed out بمباران کردن
neutron bombardment بمباران نوترونی
mass bombing بمباران یکجا
mass bombing بمباران زیاد
air raid بمباران هوایی
air raids بمباران هوایی
area bombing بمباران منطقهای
bombing height ارتفاع بمباران
carpet bombing بمباران منطقهای
electron bombbardment بمباران الکتریکی
deliver a series of blows بمباران حریف
bombers هواپیمای بمباران
bombed بمباران کردن
bombard بمباران کردن
bombs بمباران کردن
bomb بمباران کردن
bombarding بمباران کردن
bomber هواپیمای بمباران
bombarded بمباران کردن
bombards بمباران کردن
A-bomb بمباران اتمی کردن
A-bombs بمباران اتمی کردن
dwell at تا دستورثانوی بمباران کردن
bombardment photography عکاسی از بمباران هوایی
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
atomization عمل بمباران اتمی
target chart نقشه هدفهای بمباران هوایی
dive bombing بمباران کردن در حالت شیرجه
bomb alarm system سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
shellproof محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
shuttle bombing بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
carpet bombing توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
toss bombing نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
over the shoulder bombing نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
volleyed پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
bombards بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded بمباران کردن گلوله باران کردن
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com