English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
Other Matches
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
muscle bound دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
effective power قدرت موثر
high power engine موتور با قدرت زیاد
valid دارای اعتبار موثر
infinitely خیلی زیاد
lots خیلی زیاد
exceeding خیلی زیاد
raff خیلی زیاد
oodles خیلی زیاد
far زیاد خیلی
superabundant خیلی زیاد
extreme خیلی زیاد
superrabundant خیلی زیاد
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
abject poverty فقر خیلی زیاد
oodlins خیلی زیاد توده
very long برد خیلی زیاد
very many book کتابهای خیلی زیاد
an arm and a leg <idiom> پول خیلی زیاد
barrelful مقدار خیلی زیاد
have one's heart set on something <idiom> چیزی را خیلی زیاد خواستن
to the full <idiom> خیلی زیاد ،به طور کامل
like crazy <idiom> خیلی سریع با انرژی زیاد
slash تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
to have one's work cut out [for one] <idiom> کار خیلی زیاد و سخت داشتن
spate تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
no end to (of) <idiom> خیلی زیاد،بهنظر تمام شده
What brazen cheek ! Ilike your impudence . بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
influential دارای نفوذ و قدرت
independent دارای قدرت مطلقه
cogent دارای قدرت وزور
omnificent دارای قدرت خلاقه
anticipative دارای قدرت پیشگویی
prepotent دارای قدرت کامل
sovereigns دارای قدرت عالیه
sovereign دارای قدرت عالیه
limitary دارای قدرت محدود
to have a binge حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to be on the razzle حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a spree حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
hold the reins <idiom> ادم دارای قدرت ونفوذ
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
scepter دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
totipotent دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
top drawer دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
unipotent دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
superfine دارای دانههای خیلی ریز
superfluid جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
brut دارای مقدار خیلی کمی الکل
able پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
overcharged with electricity دارای برق زیاد
of great importance دارای نفوذ زیاد
gleby دارای کلوخه زیاد
long-distance دارای مسافت زیاد
long distance دارای مسافت زیاد
elmy دارای نارون زیاد
long dated دارای مهلت زیاد
precieuse دارای فرافت زیاد
newsy دارای اخبار زیاد
precieux دارای فرافت زیاد
surfy دارای خیزاب زیاد
iffy دارای احتمالات زیاد
hypersensitive دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
iffy دارای لیت و لعل زیاد
loaded پولدار دارای پول زیاد
siliciferous دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
imaginative دارای قوه تصور زیاد
superincumbent دارای فشار زیاد فشاری
referenda حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
overmasted دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
oversexed دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
overparted دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
carbonization تقطیر تخریبی
sabotaging عملیات تخریبی
sabotages عملیات تخریبی
sabotaged عملیات تخریبی
destructive distillation تقطیر تخریبی
sabotage عملیات تخریبی
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
dumptor کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
Primuses شخص یاچیز درجه اول
test case شخص یاچیز مورد ازمایش
test cases شخص یاچیز مورد ازمایش
Primus شخص یاچیز درجه اول
destruction area منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
clack صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacks صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacked صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacking صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
To stand firm. To stick to ones gun. سفت وسخت ایستادن
To be most insistent. To hold tight. سفت وسخت چسبیدن
stiffenj سفت وسخت کردن
sinter بستن وسخت شدن
age سرد وسخت کردن فولاد
ages سرد وسخت کردن فولاد
catalepsy تصلب وسخت شدن عضلات
bluenose ادم متعصب وسخت گیر
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
sandalwood چوب محکم وسخت صندل سفید
hard as nails <idiom> ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
sandalwoods چوب محکم وسخت صندل سفید
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
martinet ادم با انضباط وسخت گیر سخت گیری وانضباط خشک منجنیق سنگ انداز
martinets ادم با انضباط وسخت گیر سخت گیری وانضباط خشک منجنیق سنگ انداز
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
telling موثر
efficient موثر
punchier موثر
operational موثر
drastically موثر
feckful موثر
impressive موثر
forceful موثر
touching موثر
forcible موثر
fruitier موثر
fruitiest موثر
fruity موثر
drastic موثر
lived موثر
climacteric <adj.> موثر
punchy موثر
operant موثر
affective موثر
live موثر
efficacious موثر
pithy موثر
moving موثر
effectual موثر
pivotal موثر
effective موثر
active موثر
punchiest موثر
weightier موثر
weightiest موثر
weighty موثر
perficient موثر
affecting موثر
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com