English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (8 milliseconds)
English Persian
case mate بمب پناه جای نصب توپ درناو
Other Matches
shipmate هم خدمت درناو
casemate جای نصب توپ درناو
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
harbored پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
bulwark پناه
harbourage پناه
harbourless بی پناه
opened بی پناه
bulwarks پناه
open بی پناه
defenceless بی پناه
coverture پناه
defenseless بی پناه
erfuge پناه
fenceless بی پناه
grith پناه
guardless بی پناه
opens بی پناه
guards پناه
guarding پناه
guard پناه
refuges پناه
refuge پناه
exposed بی پناه
blind پناه
blinds پناه
blinded پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
safeguard پناه
safeguarding پناه
sconce پناه
safeguarded پناه
safeguards پناه
shelterless بی پناه
parapet جان پناه
harbours پناه دادن
harbours پناه بردن
harbouring پناه بردن
harbouring پناه دادن
harbors پناه دادن
harbour پناه دادن
harboring پناه بردن
harboring پناه دادن
harbors پناه بردن
harbored پناه بردن
harbour پناه بردن
harboured پناه دادن
harbored پناه دادن
harboured پناه بردن
parapets جان پناه
harbor پناه دادن
harbor پناه بردن
lee side سمت پناه
mantelet جان پناه
shelterer پناه دهنده
to seek refuge پناه جستن
to seek shelter پناه جستن
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
Good grief! پناه برخدا !
hand rail جان پناه
guard rail جان پناه
cestus مشت پناه
defilade جان پناه
dismounted defilade جان پناه
ear cap گوش پناه
ear tab گوش پناه
embower پناه دادن
erfuge پناه گاه
fire in the hole به جان پناه
gorget گلو پناه
trenches جان پناه
ambushed پناه گاه
ambush پناه گاه
quarter پناه بردن به
traversing جان پناه
traverses جان پناه
traversed جان پناه
turret جان پناه
awning پناه پناهگاه
awnings پناه پناهگاه
turrets جان پناه
bunker جان پناه
bunkers جان پناه
exposing بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
expose بی پناه گذاشتن
trench جان پناه
ambushes پناه گاه
ambushing پناه گاه
traverse جان پناه
shelters پناه دادن
shelters جان پناه
sheltered پناه دادن
sheltering پناه دادن
sheltering جان پناه
sheltered جان پناه
shelter پناه دادن
shelter جان پناه
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
lee shore سمت پناه دارکشتی
lee helm سکان سمت پناه
house of refuge پناه گاه بی نوایان
lodge به لانه پناه بردن
lodged به لانه پناه بردن
lodges به لانه پناه بردن
pis aller اخرین پناه چاره
To seek refuge ( shelter). پناه آوردن ( بردن )
protective cover جان پناه دفاعی
lairs بلانه پناه بردن
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
lee سمت پناه دار
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
To shelter someone . به کسی پناه دادن
take cover جان پناه گرفتن
lair بلانه پناه بردن
ensconce پوشاندن پناه دادن
ensconced پوشاندن پناه دادن
shelters پناه گرفتن سرپناه
approach parapets جان پناه دیوار
benching جان پناه خاکی
ensconcing پوشاندن پناه دادن
bombproof پناه دهنده ازاثربمب
shelter پناهگاه پناه بردن
fence خاکریز پناه دادن
stockades جان پناه چوبی
fences خاکریز پناه دادن
tree بدرخت پناه بردن
ensconces پوشاندن پناه دادن
shelters پناهگاه پناه بردن
sheltering پناهگاه پناه بردن
sheltered پناهگاه پناه بردن
stockade جان پناه چوبی
sheltering پناه گرفتن سرپناه
flight into sickness پناه بردن به بیماری
sheltered پناه گرفتن سرپناه
shelter پناه گرفتن سرپناه
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
alee ان سوی قایق که در پناه باداست
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
coverings جان پناه خفاگاه پوشاندن
covers جان پناه خفاگاه پوشاندن
to seek refuge پناه بردن پناهنده شدن
bombproof ساختمانی که پناه بمب باشد
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
protect در پناه سنگر قرار دادن
gun house پناه گاه توپ یاتوپچی
protecting در پناه سنگر قرار دادن
protects در پناه سنگر قرار دادن
lee shore واقع در سمت پناه دارکشتی
lee shore سوی قسمت پناه دارکشتی
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
fire in the hole فرمان در جان پناه قرار گیرید
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
indoors در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
leewardly اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
almena جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
leeboard ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
breast work خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
house منزل دادن پناه دادن
housed منزل دادن پناه دادن
houses منزل دادن پناه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com