Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 207 (11 milliseconds)
English	Persian
large scale	بمقدار زیاد
large-scale	بمقدار زیاد
in large	بمقدار زیاد
Search result with all words
superconductivity	قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد
overmuch	بحد افراط بمقدار زیاد
as long as	تا زمانیکه بمقدار زیاد
profluent	جاری بمقدار زیاد ساری
Other Matches
small scale	بمقدار کم
scantily	بمقدار کم
small-scale	بمقدار کم
sort of	بمقدار متوسط
ana	ازهر کدام بمقدار مساوی
micronutrient	ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
large adv	زیاد
squeamishness	زیاد
supererogatory	زیاد
intense	زیاد
superabundant	زیاد
in quantities	زیاد
effusively	زیاد
squeamishly	زیاد
mickle	زیاد
widely	زیاد
over and above	زیاد
plaguily	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
fulsome	زیاد
too	زیاد
plethoric	زیاد
ranksack	زیاد
mickle or muckle	زیاد
overmuch	زیاد
in excess	زیاد
immane	زیاد
populous	زیاد
rife	زیاد
highly	زیاد
copious	زیاد
heartbreak	غم زیاد
much	زیاد
no end of	زیاد
heavily	زیاد
widest	زیاد
wider	زیاد
wide	زیاد
greatly	زیاد
profusely	زیاد
profoundly	زیاد
great	زیاد
great-	زیاد
numerous	زیاد
heart break	غم زیاد
extensive	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
excessive	زیاد
egregiously	زیاد
outrageously	زیاد
vastly	زیاد
extortionate	زیاد
extortionary	زیاد
many	زیاد
late	زیاد
greatest	زیاد
very	زیاد
thick	زیاد
hugely	زیاد
tremendously	زیاد
immoderate	زیاد
highs	زیاد
intensively	زیاد
swingeing	زیاد
thickest	زیاد
glaring	زیاد
to a large extent	زیاد
too much	زیاد
mortally	زیاد
high	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
overly	زیاد
highest	زیاد
intensely	زیاد
thicker	زیاد
generous	زیاد
bad nip	تای زیاد
floridly	با ارایش زیاد
boisterously	باصدای زیاد
carnosity	گوشت زیاد
augmenter	زیاد کننده
at long intervals	بفواصل زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
so much <idiom>	مقدار زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
eclat	سروصدا زیاد
scare the daylights out of someone <idiom>	ترس زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
multiply	زیاد شدن
diuresis	ادرار زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
consumedly	بطور زیاد
d. haste	شتاب زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
desudation	عرق زیاد
desudation	خوی زیاد
scare out of one's wits <idiom>	ترس زیاد
finicality	خودارایی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
aggrandise	زیاد شدن
heightening	زیاد کردن
swarmed	دسته زیاد
swarms	دسته زیاد
quaff	زیاد نوشیدن
quaffed	زیاد نوشیدن
quaffing	زیاد نوشیدن
quaffs	زیاد نوشیدن
superannuated	زیاد کهنه
manifold	بسیار زیاد
high relief	برجستگی زیاد
swarm	دسته زیاد
multiplying	زیاد شدن
heightens	زیاد کردن
overload	زیاد پر کردن
overloaded	زیاد پر کردن
overloads	زیاد پر کردن
lots	خیلی زیاد
torrid	زیاد گرم
oodles	خیلی زیاد
multiplied	زیاد شدن
multiplies	زیاد شدن
terror	ترس زیاد
terrors	ترس زیاد
extravagantly	با افراط زیاد
queasy	زیاد دقیق
booster	زیاد کننده
boosters	زیاد کننده
hell bent	زیاد خمیده
hell-bent	زیاد خمیده
on a grand scale <adv.>	به مقدار زیاد
far	زیاد خیلی
increases	زیاد کردن
increased	زیاد کردن
wide apart	زیاد از هم جدا
extreme	خیلی زیاد
downpour	بارندگی زیاد
downpours	بارندگی زیاد
increase	زیاد کردن
accretive	زیاد شونده
over anxious	زیاد دل واپس
overrider	حق دلالی زیاد
overstock	زیاد پر کردن
overvoltage	فشار زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
particularity	دقت زیاد
tabes	لاغری زیاد
polymathy	دانش زیاد
polyphagia	اشتهای زیاد
polyuria	ادرار زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
overlabour	زیاد کارکردن
overdrssed	زیاد اراسته
over blow	زیاد دمیدن
superrabundant	زیاد فراوان
over confident	زیاد مطمئن
over estimate	زیاد براوردکردن
over issue	زیاد انتشاردادن
over ripe	زیاد رسیده
overblown steel	فولاد با دم زیاد
tabes	ضعف زیاد
overburdensome	زیاد سنگین
overbusy	زیاد مشغول
pretentiousness	ادعایی زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
scrupulosity	دقت زیاد
scrupulousness	دقت زیاد
scrupulousy	بادقت زیاد
slather	مقدار زیاد
so many	انیقدر زیاد
swingeing damages	خسارات زیاد
superrabundant	خیلی زیاد
struck with teror	زیاد ترسیده
subtility	دقت زیاد
sale on a large scale	فروش زیاد
rigor	دقت زیاد
ravenousness	گرسنگی زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
prosternation	سستی زیاد
prosternation	ضعف زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com