Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hereby
بموجب این نامه یا حکم یا سند
Other Matches
thereunder
بموجب ان
by of
بموجب
thereby
از ان راه بموجب ان در نتیجه
whereby
که بموجب ان بچه وسیله
indicement
اتهام بموجب ادعانامه
under these rules
بموجب این قوانین
know allmen by these presents
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
psephism
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
jussoli
قانونی که بموجب ان شخص تبعهء کشوریست که در ان متولد شده
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
free fishery
حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
plutonism
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
theory of preformation
فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
phonetic system of spelling
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
copyhold
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
plutonic theory
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
jus sanguinis
قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
intuitivism
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
epistle
نامه
post boy
نامه بر
correspoundence
نامه ها
letter
نامه
manifested
نامه
epistles
نامه
breve
نامه
manifest
نامه
manifesting
نامه
letters
نامه
carrier
نامه بر
carriers
نامه بر
manifests
نامه
warrant of attorney
وکالت نامه
letter of recommendation
توصیه نامه
memorandum of understanding
تفاهم نامه
light list
چراغ نامه
letters patent
نامه سرگشاده
letter writer
نامه نگاری
marriage bed
عقد نامه
letters patent
نامه سرگشوده
letters of procurator
وکالت نامه
marriage contract
عقد نامه
letters of administration
قیم نامه
letter writing
نامه نگاری
letter writer
نامه نویس
mailer
نامه رسان
packet boat
کشتی نامه بر
statement of a claim
افهار نامه
surety bond
تضمین نامه
bacchanalian song
ساقی نامه
swearing formula
قسم نامه
swearing formula
سوگند نامه
sylva
درخن نامه
tenency agreement
اجاره نامه
the original letter
عین نامه
road book
راه نامه
registered letter
نامه سفارشی
recognizance
التزام نامه
passionary
شهادت نامه
passionary
مصیبت نامه
pigeongram
نامه کبوتر
stemma
نسب نامه
pursuivant
نامه رسان
questionary
پرسش نامه
recognizance
تعهد نامه
swamped with letters
غرق نامه
protocol
پیوند نامه
bill of lading
بار نامه
bill of sale
بیع نامه
billet doux
نامه عاشقانه
by low
ایین نامه
byelaw
ایین نامه
bylaw
ایین نامه
bylaws
ایین نامه
certificate of incorporation
شرکت نامه
circular letter
نامه اداری
collins
نامه پر سود
concession deed
امتیاز نامه
concessionary agreement
امتیاز نامه
concordat
موافقت نامه
bill of indicment
ادعا نامه
bill of exception
اعتراض نامه
bill of divorce
طلاق نامه
protocols
پیوند نامه
treaties
عهد نامه
treaties
موافقت نامه
treaty
عهد نامه
treaty
موافقت نامه
testimonial
گواهی نامه
testimonial
تصدیق نامه
testimonials
گواهی نامه
testimonials
تصدیق نامه
rental
اجاره نامه
acknowledgment
شهادت نامه
bail bond
ضمانت نامه
corrigenda
غلط نامه
credential
استوار نامه
decameron
داستان نامه
lease contract
اجاره نامه
leetter writing
نامه نگاری
leter of condolenee
تعزیت نامه
letter book
رونوشت نامه
letter de chancellerie
نامه رسمی
letter missive
امر نامه
letter no
نامه شماره 5
letter of a
اگاهی نامه
letter of a
اطلاع نامه
letter of indemnity
ضمانت نامه
letter of indemnity
غرامت نامه
letter of introduction
معرفی نامه
letter of invitation
دعوت نامه
l/c
اعتبار نامه
guaranty
ضمانت نامه
deed of conveyance
صلح نامه
deed of endowment
وقف نامه
deed of gift
هبه نامه
deed of sale
بیع نامه
deed of transfer
انتقال نامه
demand note
مطالبه نامه
epistoler
نامه نویس
escape chit
امان نامه
formulary
دستور نامه
gender tree
شجره نامه
genealogical tree
شجره نامه
genealogical tree
نسب نامه
letter of recommendation
سفارش نامه
certificate of authority
وکالت نامه
full power of attorney
وکالت نامه
letter of attorney
وکالت نامه
power of attorney
وکالت نامه
power of authority
وکالت نامه
power of procuration
وکالت نامه
warrant of attorney
وکالت نامه
letter of reference
معرفی نامه
letter of reference
توصیه نامه
warrant of attorney
اجازه نامه
certificate of authority
اختیار نامه
full power of attorney
اختیار نامه
letter of attorney
اختیار نامه
power of attorney
اختیار نامه
power of authority
اختیار نامه
power of procuration
اختیار نامه
warrant of attorney
اختیار نامه
certificate of authority
اجازه نامه
full power of attorney
اجازه نامه
letter of attorney
اجازه نامه
power of attorney
اجازه نامه
power of authority
اجازه نامه
power of procuration
اجازه نامه
Are there any letters for me?
من نامه ای ندارم؟
threnddy
سوگ نامه
dictionary
واژه نامه
glossary
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
word book
واژه نامه
wordbook
واژه نامه
dictionary
لغت نامه
glossary
لغت نامه
lexicon
[dictionary]
لغت نامه
word book
لغت نامه
wordbook
لغت نامه
hear from
<idiom>
دریافت نامه
threnod
سوگ نامه
threnode
سوگ نامه
waybill
بار نامه
waybill
راه نامه
word hoard
لغت نامه
wordbook
واژه نامه
written contract
پیمان نامه
log book
رخداد نامه
log books
رخداد نامه
storybook
داستان نامه
Did you carry (deliver) the letter ?
نامه را بردی یا نه ؟
Letter of recommendation.
توصیه نامه
Registered mail.
نامه سفارشی
open letters
نامه سر گشاده
license
اجازه نامه
safe-conducts
امان نامه
contents
کلمات یک نامه
genealogical
شجره نامه
family tree
نسب نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com