English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (5 milliseconds)
English Persian
name بنام صداکردن
names بنام صداکردن
Other Matches
devoice بی صداکردن
blare صداکردن
sordine صداکردن
blared صداکردن
blares صداکردن
blaring صداکردن
devocalize بی صداکردن
cleft grafting صداکردن
to call in صداکردن
chidden صداکردن سرزنش کردن
sounds صدا دادن صداکردن
baet صداکردن کوس زدن
soundest صدا دادن صداکردن
sounded صدا دادن صداکردن
sound صدا دادن صداکردن
To call someone. کسی را صدا زدن ؟( صداکردن )
for the love of بنام ,
in f.of بنام
namely بنام
in the name of justice بنام عدالت
preconize بنام فراخواندن
jutte نوعی سلاح بنام ده دست
the lot fell upon me قرعه بنام من اصابت کرد
ghostwrite بنام شخص دیگری نوشتن
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
asp نوعی مار بنام لاتین haje Naja
lima bean نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
emmer نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
misname بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
namesake کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namesakes کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
parian وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
p code روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
hare and hounds بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
parbasis سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
islets of langerhans دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
Jesuit عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuits عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
to haul up برای بازخواست صداکردن بازخواست کردن از
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
aluminum فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminium فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
Pashtan قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Call a spade a spade. <proverb> بیل را بیل بنام.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com