Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (1 milliseconds)
English
Persian
in the name of justice
بنام عدالت
Other Matches
unjust
بی عدالت
righteousness
عدالت
justice
عدالت
equitableness
عدالت
uprightness
عدالت
equanimity
عدالت
even handedness
عدالت
justness
حقانیت عدالت
administration of justice
اجرای عدالت
immanent justice
عدالت طبیعی
to a justice
عدالت کردن
righteously
از روی عدالت
tax equity
عدالت مالیاتی
to d. justice
عدالت کردن
law
حقوق عدالت
laws
حقوق عدالت
vertical equity
عدالت عمودی
administer justice
اجرای عدالت
for the love of
بنام ,
in f.of
بنام
namely
بنام
uprightaess
درستی راستی عدالت
names
بنام صداکردن
preconize
بنام فراخواندن
name
بنام صداکردن
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
to do one right
عدالت در باره کسی بجا اوردن
ghostwrite
بنام شخص دیگری نوشتن
the lot fell upon me
قرعه بنام من اصابت کرد
jutte
نوعی سلاح بنام ده دست
aaron's beard
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
namesakes
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
misname
بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
lima bean
نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
emmer
نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
asp
نوعی مار بنام لاتین haje Naja
namesake
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
parian
وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
hare and hounds
بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
p code
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
Jesuits
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
parbasis
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
morse alphabet or code
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
Jesuit
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
limitation of actions
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
unijust
غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
to impinge on justice
از عدالت تجاوز کردن بیعدالتی کردن
unesco (= united nations educational
ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
aluminium
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
Pashtan
قبایل پشتو
[که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Call a spade a spade.
<proverb>
بیل را بیل بنام.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com