English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English Persian
the passive voice بنای مجهول
Other Matches
monument بنای یاد بود بنای یادگاری
monuments بنای یاد بود بنای یادگاری
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
brick layer بنای درجه دو
industrial building بنای صنعتی
laryngeal وابسته بنای
mason بنای سنگکار
memorial بنای یادبود
masons بنای سنگکار
memorials بنای یادبود
public building بنای همگانی
paver بنای سنگفرش
babel بنای شگرف
blockhouse بنای استحکامی مختصر
superstructure روساخت بنای فوقانی
mason بنای سنگ کار
masons بنای سنگ کار
master builder بنای مقاطعه کار
superstructures روساخت بنای فوقانی
to raise a monument ساختن بنای یادگاری
peripteral بنای دور ستونی
to raise a monument برپا کردن بنای یادگاری
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
fameless مجهول
unknown مجهول
unknowns مجهول
secret سر مجهول
unbeknown مجهول
unbeknownst مجهول
secrets سر مجهول
roentgen ray اشعه مجهول
rontgen rays پرتو مجهول
unknown sample نمونه مجهول
the passive voive بنا مجهول
xrays اشعه مجهول
x ray اشعه مجهول
the passive voice فعل مجهول
the passive voive فعل مجهول
unclear condition شرط مجهول
of obscure birth مجهول النسب
ownership of unknown مجهول المالک
of unknown ownership مجهول المالک
of unknown identity مجهول الهویه
identity of unknown مجهول الهویه
fameless مجهول الهویه
x radiation تشعشع اشعه مجهول
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
ignotum per igno tius توضیح مجهول با چیزمجهول تر
property with unknown owner مال مجهول المالک
fabulous افسانه وار مجهول
incognito نا شناس مجهول الهویه
passiveness فعل درحالت مجهول
person of unknown indentity شخص مجهول الهویه
property of unknown ownership مال مجهول المالک
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
rontgenogram عکسی که با پرتو مجهول بردارند
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
encephalogram عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
participles وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participle وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenoscope دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
roentgen واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
roentgenography عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
penetrameter الت مخصوص سنجش درجه نفوذ اشعه مجهول
roentgenogram عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
roentgenology شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
anticathode قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
trophy of war یادبود جنگی بنای یادبود جنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com