Dictiornary-Farsi | بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
A slave bought with money is more free than he who. <proverb>	بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .


Other Matches

thrall	بنده
vassals	بنده
helot	بنده
bond servant	بنده
slave	بنده
slaved	بنده
slaves	بنده
slaving	بنده
bondservant	بنده
servants	بنده
villein	بنده
vassal	بنده
servant	بنده
thrall	بنده کردن
slavish	بنده وار
enslave	بنده کردن
enslaving	بنده کردن
enthral	بنده کردن
enthraled	بنده کردن
enthraling	بنده کردن
enthralled	بنده کردن
enthralling	بنده کردن
enthrals	بنده کردن
enslaved	بنده کردن
enslaves	بنده کردن
slavishly	بنده وار
enslavement	بنده سازی
mameluke	برده بنده
your humble servant	بنده شما
helotize	بنده کردن
serfish	بنده وار
enthralment	بنده سازی
enthrall	بنده کردن
enslaver	بنده سازنده
poor soul	بنده خدا
servent og god	بنده خدا
you and i	بنده و سرکار
my dear f.	بنده خدا
your obedient servant	بنده فرمانبردار شما
manumit	بنده را ازاد کردن
freedman	بنده ازاد شده
uxorious	بنده ومطیع عیال خود
do me this kindness	این التفات رادرباره بنده
you are welcome to my book	بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
the present writer	این بنده این جانب
close price	دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying	خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order	خرید سفارش خرید
central purchase	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
purchased	خرید
buy	خرید
buys	خرید
purchases	خرید
buying	خرید
underwrote	خرید
underwriting	خرید
underwrites	خرید
underwrite	خرید
underwritten	خرید
bondwoman	زن زر خرید
purchasing	خرید
shopping	خرید
purchase	خرید
bond servant	زر خرید
procurement	خرید
lump sum purchase	خرید کلی
buying and selling	خرید و فروش
buyers market	بازار خرید
counter purchase	خرید متقابل
local purchase	خرید از محل
local purchase	خرید محلی
local procurement	خرید محلی
futures exchange	خرید اتی
nundination	خرید و فروش
purchasing officer	مامور خرید
dear bought	گران خرید
conditions of purchase	شرایط خرید
coemption	خرید کل محصول
buying rate	نرخ خرید
field buying	خرید در صحرا
buying price	قیمت خرید
forward purchase	خرید سلف
credit purchase	خرید نسیه
forward purchase	پیش خرید
forward purchasing	پیش خرید
lump sum purchase	خرید یکجا
purchase rate	نرخ خرید
purchase requisition	درخواست خرید
purchasing analyst	تحلیل گر خرید
purchasing department	قسمت خرید
purchasing department	دفتر خرید
purchasing office	قسمت خرید
purchasing office	دفتر خرید
purchasing officer	مسئول خرید
purchasing patterns	الگوی خرید
rebuy	خرید مکرر
redemption yield	بازده خرید
short covering	پیش خرید
purchase order	سفارش خرید
purchase notice agreements	قراردادهای خرید
monopolist	انحصار خرید
monopsony	انحصار خرید
bargain	خرید ارزان
offer to purchase	پیشنهاد خرید
open purchase	خرید ازاد
regional purchase	خرید محلی
oniomania	جنون خرید
procurement cycle	دوره خرید
purchasable	باب خرید
purchase notice agreements	پیمان خرید
purchase order	دستور خرید
to make a purchase	خرید کردن
buyer's market	بازار خرید
real estate	خرید زمین
achate	عقیق خرید
acquisition authority	اجازه خرید
corner	خرید یکجا
bulk buying	خرید فله
advance purchase	خرید سلف
dealing	خرید و فروش
redemption	باز خرید
bids	پیشنهاد خرید
shopping basket	سبد خرید
bid	پیشنهاد خرید
hire purchase	خرید اقساطی
impulse buying	خرید بی مقدمه
buy	خرید کردن
purchasing power	توان خرید
shopping cart	گاری خرید
cornering	خرید یکجا
purchasing power	قدرت خرید
businesses	خرید یا فروش
buys	خرید کردن
corners	خرید یکجا
business	خرید یا فروش
blanket buying	خرید کلی
purchase ledger	دفتر بزرگ خرید
purchase journal	دفتر روزنامه خرید
hedge	خرید و فروش تامینی
credits	خرید وفروش اعتباری
oligopsony	خرید نیمه انحصاری
purchased	خرید خریداری کردن
open indent	سفارش خرید باز
procuance	تحصیل چیزی خرید
procuration	تحصیل چیزی خرید
procurement lead time	زمان انجام خرید
overbuy	در خرید افراط کردن
open purchase	خرید از بازار ازاد
preclusive buying	خرید پیشگیری کننده
hedged	خرید و فروش تامینی
hedges	خرید و فروش تامینی
off-market purchases	خرید در بیرون از بورس
the longs	پیش خرید کنندگان
salable	قابل خرید معاملهای
saleable	قابل خرید معاملهای
purchase	خرید خریداری کردن
demands	تقاضای خرید کالا
demanded	تقاضای خرید کالا
value for money	قدرت خرید پول
real account	حساب خرید املاک
real purchasing power	قدرت خرید واقعی
Examine it first before buying.	قبل از خرید امتحانش کن
on approval	خرید کالا به شرط
demand	تقاضای خرید کالا
purchasing power of money	قدرت خرید پول
purchasing power parity	برابری قدرت خرید
purchasing research	تحقیق در خصوص خرید
stock trading	خرید و فروش سهام
offer to purchase	پیشنهاد جهت خرید
current purchasing power	قدرت خرید فعلی
duopsony	انحصار دو جانبه خرید
home trade	خرید وفروش داخلی
purchases	خرید خریداری کردن
credited	خرید وفروش اعتباری
irredeemable	باز خرید نشدنی
furriery	خرید وفروش خز خزدوزی
credit	خرید وفروش اعتباری
hedging	خرید و فروش تامینی
buy in advance	پیش خرید کردن
average purchase rate	نرخ متوسط خرید
automated purchasing	خرید بصورت اتوماتیک
duopsony	انحصار دو قطبی خرید
course of dealing	دوره خرید و فروش
course of dealing	دوره مذاکرات خرید
collaborative purchase	خرید با تشریک مساعی
blanket buying	خرید بصورت عمده
bulk buying	خرید بصورت عمده
call option	خرید به شرط خیار
institute of purchasing and supply	موسسه خرید و عرضه
brokerage	کارمزد خرید سهام
handles	خرید و فروش کردن
handle	خرید و فروش کردن
income effect	تناسب خرید با درامد
crediting	خرید وفروش اعتباری
bulk buying	خرید درحجم زیاد
shop	کارخانه خرید کردن
shops	کارخانه خرید کردن
shopped	کارخانه خرید کردن