Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English
Persian
enslaver
بنده سازنده
Other Matches
A slave bought with money is more free than he who.
<proverb>
بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
bondservant
بنده
vassal
بنده
vassals
بنده
thrall
بنده
helot
بنده
servant
بنده
servants
بنده
villein
بنده
slave
بنده
bond servant
بنده
slaved
بنده
slaves
بنده
slaving
بنده
enslaving
بنده کردن
enthrals
بنده کردن
enthralment
بنده سازی
enslave
بنده کردن
enthralling
بنده کردن
enthrall
بنده کردن
enslaves
بنده کردن
thrall
بنده کردن
servent og god
بنده خدا
serfish
بنده وار
slavish
بنده وار
slavishly
بنده وار
enslavement
بنده سازی
my dear f.
بنده خدا
enthralled
بنده کردن
enthraling
بنده کردن
enthraled
بنده کردن
your humble servant
بنده شما
enslaved
بنده کردن
you and i
بنده و سرکار
mameluke
برده بنده
poor soul
بنده خدا
enthral
بنده کردن
helotize
بنده کردن
manumit
بنده را ازاد کردن
freedman
بنده ازاد شده
your obedient servant
بنده فرمانبردار شما
do me this kindness
این التفات رادرباره بنده
uxorious
بنده ومطیع عیال خود
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
builders
سازنده
fomative
سازنده
constituent
سازنده
constituents
سازنده
manufacturers
سازنده
manufacturer
سازنده
producers
سازنده
producer
سازنده
concoctor
سازنده
constructive
سازنده
wright
سازنده
compositors
سازنده
compositor
سازنده
components
سازنده
component
سازنده
fabricant
سازنده
fabricator
سازنده
maker
سازنده
makers
سازنده
builder
سازنده
instrumentalists
سازنده
constructor
سازنده
instrumentalist
سازنده
fabricator
سازنده وسایل
dissipative
پراکنده سازنده
film developer
سازنده فیلم
distractive
پریشان سازنده
elucidatory
روشن سازنده
incorporator
یکی سازنده
interceptive
جدا سازنده
inveigler
گمراه سازنده
refrigrative
خنک سازنده
renovator
باز نو سازنده
separative
جدا سازنده
sonneteer
سازنده غزل
spoiler
فاسد سازنده
subjugator
مطیع سازنده
suppressive
موقوف سازنده
suppressor
موقوف سازنده
vitiator
تباه سازنده
refrigerative
خنک سازنده
qualificatory
محدود سازنده
irradiative
روشن سازنده
lutist
سازنده عود
manifestative
اشکار سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
melodist
سازنده ملودی
presentive
مجسم سازنده
procreator
موجد سازنده
purificative
پا سازنده تطهیری
restrictive
محدود سازنده
lubricant
روان سازنده
lubricants
روان سازنده
factor
سازنده فاکتور
builder
موسس سازنده
factors
سازنده فاکتور
qualifier
ملایم سازنده
assuror
مطمئن سازنده
assurer
مطمئن سازنده
builders
موسس سازنده
qualifiers
ملایم سازنده
composers
سازنده مصنف
alterative
دگرگون سازنده
procreation
سازنده زایش
ingredient
عنصر سازنده
ingredients
عنصر سازنده
lubricating
روان سازنده
deific
خدا سازنده
depletive
تهی سازنده
component
جزء سازنده
supersessive
لغو سازنده
lubricate
روان سازنده
dispossessor
بی بهره سازنده
lubricated
روان سازنده
composer
سازنده مصنف
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
coordinative
متناسب سازنده
components
جزء سازنده
lubricates
روان سازنده
composition
نسبت اجزای سازنده
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
composition
نسبت اجزاء سازنده
compositions
نسبت اجزاء سازنده
toyer
سازنده اسباب بازی
procurer
فراهم سازنده جاکش
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
diallist
سازنده ساعت افتابی
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
purificatory
پاک سازنده تطهیری
formative
ترکیب کننده سازنده
mitigatory
سبک سازنده مخفف
indican
ماده سازنده نیل
boiler maker
سازنده دیگ بخار
boilermaker
سازنده دیگ بخار
loathful
دافع بیرغبت سازنده
manufacturers
تولید کننده سازنده
ceramicist
سازنده فروف سفالین
ceramist
سازنده فروف سفالین
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
ideologue
سازنده ایده ئولوژی
wright
کارگر سازنده نجار
manufacturer
تولید کننده سازنده
elucidative
تفسیری روشن سازنده
compositions
نسبت اجزای سازنده
metrist
سازنده نظم وشعر
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
honeywell
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
carver
قلم سنگ تراشی سازنده
spoilsman
تباه کننده فاسد سازنده
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
unisys
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
humiliating
پست سازنده خفیف کننده
wet cooper
سازنده چلیک برای مایعات
humiliatingly
پست سازنده خفیف کننده
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
pastoralist
سازنده شعرهای روستایی چوپان
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
producer
عمل اورنده سازنده باراورنده
producers
عمل اورنده سازنده باراورنده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
mitigative
سبک سازنده تخفیف دهنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
self discharging
ازاد سازنده نفس خود
Dec
یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
borland international
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
dry cooper
سازنده چلیک برای خشکه بار
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
control data corporation
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
motorola
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
horner
سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
leukosis
زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
metencephalon
قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
parbasis
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
doa
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
the present writer
این بنده این جانب
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
unbundled
اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
disruptive pattern
اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com