English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
contour bund بند در امتداد خط تراز
Other Matches
nose ribs تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
camper level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bubble level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
spirit level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
storage level تراز ذخیره تراز مخزن
contours خطوط تراز یا منحنیهای تراز
leveled تراز کردن تراز
levels تراز کردن تراز
levelled تراز کردن تراز
level تراز کردن تراز
extensiveness امتداد
tensions امتداد
direction امتداد
tension امتداد
protraction امتداد
elongation امتداد
run امتداد
extension امتداد
building line امتداد
in range with در امتداد
alignments امتداد
extensions امتداد
alignment امتداد
runs امتداد
flushes هم سطح یا در یک امتداد
good continuation امتداد خوب
flush هم سطح یا در یک امتداد
prolongs امتداد دادن
prolonging امتداد دادن
flushing هم سطح یا در یک امتداد
fine draw امتداد دادن
prolong امتداد دادن
extensions امتداد دادن
extension ملحقه امتداد
extension امتداد دادن
extensions ملحقه امتداد
to be prolonged امتداد یافتن
extends امتداد دادن
extending امتداد دادن
extend امتداد دادن
cutting stroke امتداد برش
protractile امتداد پذیر
protend امتداد یافتن
prolonger امتداد دهنده
to eke out امتداد دادن
eke out امتداد دادن
trails خط ی در امتداد چیزی
trailing خط ی در امتداد چیزی
trailed خط ی در امتداد چیزی
trail خط ی در امتداد چیزی
along line در امتداد خطوط
endarchy امتداد از مرکز به خارج
inextension عدم امتداد یا توسعه
prolonging امتداد یافتن بتاخیرانداختن
extend the life of the company امتداد مدت شرکت
prolongs امتداد یافتن بتاخیرانداختن
endarch از مرکزبخارج امتداد یافته
prolong امتداد یافتن بتاخیرانداختن
duplex ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
rate of sideslip همنه تندی در امتداد محورعرضی
prolongate طولانی کردن امتداد دادن
elongate دراز کردن امتداد دادن
elongates دراز کردن امتداد دادن
elongating دراز کردن امتداد دادن
abeam امتداد عمود برمحور طولی
accosts در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting در امتداد چیزی حرکت کردن
accost در امتداد چیزی حرکت کردن
accosted در امتداد چیزی حرکت کردن
duplexes ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
fore and aft امتداد سینه تا پاشنه ناو
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
cicycle ارابه فرودی با دو پایه اصلی در امتداد خط مرکز
dogtooth ناپیوستگی در ناحیه داخلی لبه حمله در امتداد وتر
go baseline حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
worded کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
feeds سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
word کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
bi directional انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
notch بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
feed سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
notches بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
packets کامپیوتر مخصوص که داده سریال را از ترمینال آسنکرون به حالی که در امتداد بسته ها
packet کامپیوتر مخصوص که داده سریال را از ترمینال آسنکرون به حالی که در امتداد بسته ها
cam ground piston پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
desktop میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
fishplate صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
tabulation نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
bottom level تراز کف
level تراز
level هم تراز
leveled تراز
levels تراز
f. with the woll تراز
balancing تراز
graphical site table خط کش تراز
levels هم تراز
level with each other در یک تراز
leveled هم تراز
levelling straightedge خط کش تراز
levelled هم تراز
levelled تراز
spirit level تراز
balances تراز
degenerate هم تراز
degenerated هم تراز
degenerates هم تراز
degenerating هم تراز
water level تراز اب
yokefellow هم تراز
site تراز
flushing تراز
spirit levels تراز
flush تراز
flushes تراز
sites تراز
sited تراز
quadrant تراز
surface plate تراز
balance تراز
tabulation 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
cash balance تراز نقدی
builder's level تراز بنائی
compensation level تراز موازنه
degenerate orbitals اوربیتالهای هم تراز
builder level تراز بنایی
cross level buble حباب تراز
cross level تراز کردن
elevation quadrant تراز تیر
contourline منحنی تراز
elevation quadrant تراز ربعی
level to تراز کردن
contour lines منحنی تراز
contour line منحنی تراز
energy level تراز انژی
energy level تراز انرژی
exceptional water level تراز استثنایی اب
fermi characteristic energy level تراز فرمی
fermi level تراز فرمی
trial balance تراز ازمایشی
levelling staff شاخص تراز
storage level تراز خزانه
site scale طبله تراز
rotational level تراز چرخشی
resonance state تراز تشدیدی
quadrantal مربوط به تراز
power level تراز توان
maximum water level بیشینه تراز
position angle زاویه تراز
platen میز تراز
permanent water level تراز پیوسته اب
normal energy level تراز متعارفی
on a par دریک تراز
trophic level تراز خوراکی
visible balance تراز مرئی
ground state تراز اصلی
gunner's quadrant تراز ربعی
induction balance تراز القا
left justified هم تراز شده از چپ
left justify هم تراز کردن از چپ
white level تراز سفید
level buble حباب تراز
water level recorder تراز نگار اب
water level gage تراز سنج
level surface سطح تراز
visible balance تراز اشکار
normal water level تراز بهنجار اب
levelled تراز بنایی
behinds عقب تراز
water level observation بررسی تراز اب
balances تراز همیاری
equal هم تراز کردن
abnormal water level تراز استثنائی آب
leveling تراز کردن
acceptor level تراز گیرنده
balance تراز همیاری
aligner هم تراز کننده
slights تراز کردن
allowable level تراز مجاز
angle of site زاویه تراز
slights تراز لاغر
behind عقب تراز
ground level تراز زمین
levels تراز بنایی
justifies هم تراز کردن
spirit levels تراز حبابدار
justify هم تراز کردن
spirit level تراز حبابدار
justifying هم تراز کردن
level تراز بنایی
even تراز مساوی
balance sheet تراز نامه
balance sheets تراز نامه
equalled هم تراز کردن
leveled تراز بنایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com