Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
trilobite
بند پایان خرچنگی دارای بدن سه بند
Other Matches
unilinear
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
malacostracan
خرچنگی
crab nebula
ابری خرچنگی
lobster claw
پنجه خرچنگی
crab nebula
سحابی خرچنگی
king crab
خرچنگی که ماننداست به نعل
crab border
حاشیه خرچنگی
[فرش]
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
hermit crabs
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crab
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminated
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
unending
بی پایان
inconclusive
بی پایان
perpetuity
بی پایان
cessation
پایان
ending
پایان
incessant
پی در پی بی پایان
unfinished
بی پایان
finis
پایان
endless
بی پایان
interminate
بی پایان
never ending
بی پایان
never-ending
بی پایان
endings
پایان
eternities
بی پایان
aeon
بی پایان
conclusion
پایان
conclusions
پایان
windup
پایان
limit
پایان
out
<adv.>
پایان
foreverness
بی پایان
forever
بی پایان
eternity
بی پایان
finality
پایان
to sit out
تا پایان
issue
[outcome]
پایان
sempiternity
بی پایان
eternity
بی پایان
eternality
بی پایان
immortality
بی پایان
infinite time
بی پایان
initiator terminator
پایان ده
fruition
پایان
closest
پایان
closes
پایان
closer
پایان
close
پایان
bourne
پایان
abysm
بی پایان
point
پایان
finishes
پایان
finish
پایان
decapoda
ده پایان
periods
پایان
period
پایان
end all
پایان
ended
پایان
termination
پایان
ends
پایان
unbound
بی پایان
abyss
بی پایان
abysses
بی پایان
finish line
خط پایان
hexapod
شش پایان
finallist
پایان رس
illimitable
بی پایان
illmitable
بی پایان
end
پایان
end line
خط پایان
godspeed
پایان انجام
wind up
پایان دادن
terminating
پایان دار
irredeemable
پایان ناپذیر
terminating
پایان بخش
ends
پایان یک دور
tape
نوار خط پایان
taped
نوار خط پایان
atrocious
با شرارت بی پایان
tapes
نوار خط پایان
to bring to an end
به پایان رساندن
sequels
نتیجه پایان
sequel
نتیجه پایان
get through
به پایان رساندن
get over
به پایان رساندن
to go through with
به پایان رساندن
dissertations
پایان نامه
dissertation
پایان نامه
year-end
پایان سال
termination
پایان یابی
termination
پایان دهی
buzzers
زنگ پایان
buzzer
زنگ پایان
jikan
پایان وقت
end
پایان یک دور
inexhaustibility
پایان نا پذیری
ended
پایان یک دور
wind up
پایان یافتن
interminable
پایان ناپذیر
year-end
سال پایان
do away with
<idiom>
به پایان رساندن
follow through
<idiom>
به پایان رساندن
run out (of something)
<idiom>
به پایان رساندن
harvest home
پایان درو
time out
<idiom>
پایان وقت
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
It's over.
به پایان رسید.
last a
دم اخر پایان
end of block
پایان یک بلوک
rhizopod
ریشه پایان
endless
بدون پایان
finish
پایان مسابقه
eob
پایان یک بلوک
finishes
پایان مسابقه
sign off
پایان دادن به
eof
پایان فایل
unceasing
پایان ناپذیر
endnote
پایان مدرک
placing judge
داور خط پایان
abend
پایان غیرعادی
end mark
علامت بی پایان
endless loop
حلقه بی پایان
interminableness
پایان ناپذیری
myriapoda
هزار پایان
normal termination
پایان عادی
ominscience
دانش بی پایان
omniscience
دانش بی پایان
on side
پایان بازی
come off
پایان مسابقه
subjunction
افزایش در پایان
to see out
به پایان رساندن
to see through
به پایان رساندن
get done with
به پایان رساندن
fineless
بی پایان کردن
finitude
پایان پذیری
gastropod
شکم پایان
eternal
بی پایان دائمی
past
پایان یافته
to come to a end
به پایان رسیدن
eoj
پایان کارob
terminuse ad quem
نقطه پایان
thesis
پایان نامه
theses
پایان نامه
surcease
پایان استراحت
teleologist
پایان شناس
teleology
پایان شناسی
terminable
پایان یافتنی
termination date
تاریخ پایان
to get oven
به پایان رساندن
Over and out!
پایان اعلان !
to turn out
به پایان رسیدن
over-
پایان یافتن
over
پایان یافتن
conclusions
پایان یک چیز
sustainable energy
انرژی بی پایان
conclusion
پایان یک چیز
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
Over and out!
پایان خبر !
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
to be over something
به پایان رسیدن چیزی
and there an end.
و پایان وجود دارد.
sit out
تا پایان چیزی نشستن
teleologic
وابسته به پایان شناسی
terminals
واقع در نوک پایان
terminating symbol
نماد پایان بخش
period
نقطه پایان جمله
periods
نقطه پایان جمله
to sing out
با اوازبه پایان رساندن
terminal
واقع در نوک پایان
crashingly
پایان عملیات کامپیوتر
chute
دالان پایان دوصحرانوردی
exit interview
مصاحبه پایان خدمت
finish tape
نوار پایان مسابقه
finish yarn
نوار پایان مسابقه
i am through with my work
کارم به پایان رسید
full point
نقطه پایان جمله
grallatorial
وابسته به دراز پایان
get through
به پایان رساندن گذراندن
wires
خط اغاز یا پایان مسابقه
chutes
دالان پایان دوصحرانوردی
d. certificate
ورقه پایان خدمت
crashing
پایان عملیات کامپیوتر
postseason
بعد از پایان فصل
postlude
قطعه موسیقی پایان
post fix
در پایان واژه چسباندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com