Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
to come to a point
بنوک رسیدن
Other Matches
butt and butt
نوک بنوک
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
endwise
نوک بنوک ازطول
endways
نوک بنوک ازطول
acromial
متعلق بنوک شانه
bills
نوک بنوک هم زدن
bill
نوک بنوک هم زدن
conterminous
نوک بنوک متلاقی
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
shrouded
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
shroud
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
thinned
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
aim
رسیدن
land
رسیدن
get at
رسیدن به
peer
رسیدن
peered
رسیدن
peering
رسیدن
attain
رسیدن
run up
رسیدن
attained
رسیدن
to see to
رسیدن
to get at
رسیدن به
to fetch up
رسیدن
to catch up
رسیدن به
to come by
رسیدن
aims
رسیدن
maturate
رسیدن
light or lighted
رسیدن
to come to a he
رسیدن
aimed
رسیدن
to come to hand
رسیدن
to d. up with
رسیدن به
attaining
رسیدن
attains
رسیدن
arrive
رسیدن
arrived
رسیدن
arrives
رسیدن
arriving
رسیدن
accru
رسیدن
reaching
رسیدن
reaching
رسیدن به
reaches
رسیدن
reaches
رسیدن به
reached
رسیدن
reached
رسیدن به
reach
رسیدن
comes
رسیدن
catch up
رسیدن به
attaint
رسیدن به
befall
در رسیدن
befallen
در رسیدن
befalling
در رسیدن
befalls
در رسیدن
befell
در رسیدن
accede
رسیدن
acceded
رسیدن
accedes
رسیدن
acceding
رسیدن
come
رسیدن
reach
رسیدن به
escalates
رسیدن
escalating
رسیدن
expire
به سر رسیدن
arrival
رسیدن
approaches
رسیدن
approached
رسیدن
approach
رسیدن
gets
رسیدن
escalated
رسیدن
get
رسیدن
escalate
رسیدن
overtakes
رسیدن به
overtaken
رسیدن به
getting
رسیدن
overtake
رسیدن به
take in (money)
<idiom>
رسیدن
arr
رسیدن
come down by inheritance
به ارث رسیدن
outjockey
در رسیدن پوشاندن
fetch up
به نتیجه رسیدن
come about
بانجام رسیدن
reach an agreement
به توافق رسیدن
to turn out
به پایان رسیدن
to run out
بپایان رسیدن
to reach a place
بجایی رسیدن
strands
مسیر رسیدن
peter
بپایان رسیدن
to draw level
بحریف رسیدن
strand
مسیر رسیدن
to wait
خدمت رسیدن
To reach ones destination.
بمقصد رسیدن
at the end of one's rope
<idiom>
به آخرخط رسیدن
to be late
دیر رسیدن
to be duly punished for
به کیفر ..... رسیدن
to be approved
به تصویب رسیدن
to attain on's majority
بحدرشد رسیدن
to a greatness
به بزرگی رسیدن
come to terms
<idiom>
به موافقت رسیدن
Welcome back.
رسیدن بخیر
to come to a end
به پایان رسیدن
to come to an end
بپایان رسیدن
to strike oil
بنفت رسیدن
to round into a man
بمردی رسیدن
to pay the penalty of
بسزای .... رسیدن
to meet the a of
به تصویب رسیدن
to go round
به همه رسیدن
wrap up
به نتیجه رسیدن
to fall due
موعد رسیدن
to draw to an end
بته رسیدن
come to the point
<idiom>
به نکتهاصلی رسیدن
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
strike oil
به نفت رسیدن
last straw
<idiom>
[به آخر خط رسیدن]
handed down
به تواتر رسیدن
grow up
به سن بلوغ رسیدن
go round
به همه رسیدن
forereach
فرا رسیدن
taper off
<idiom>
کم کم به آخر رسیدن
to the eye
<idiom>
به نظر رسیدن
land vi
بزمین رسیدن
have it
<idiom>
به جواب رسیدن
get on in years
<idiom>
به سن پیری رسیدن
down to the wire
<idiom>
به آخر خط رسیدن
run out
باخر رسیدن
pull up with
به چیزی رسیدن
pull up to
به چیزی رسیدن
overgo
رسیدن به گذشتن
on station
رسیدن به هدف
meet of approval of
به تصویب ..... رسیدن
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
vanishing
به صفر رسیدن
deduction
از کل به جزء رسیدن
peaking
به قله رسیدن
consummate
بوصال رسیدن
receive
رسیدن پذیرفتن
make
رسیدن به ساخت
consummates
بوصال رسیدن
peak
به قله رسیدن
consummating
بوصال رسیدن
makes
رسیدن به ساخت
matures
به حد کمال رسیدن
cubes
بقوه سه رسیدن
mature
به حد کمال رسیدن
vanish
به صفر رسیدن
peaks
به قله رسیدن
over
به انتها رسیدن
receives
رسیدن پذیرفتن
over-
به انتها رسیدن
finishes
به انتها رسیدن
finish
به انتها رسیدن
descends
به ارث رسیدن
cube
بقوه سه رسیدن
descend
به ارث رسیدن
consummated
بوصال رسیدن
vanishes
به صفر رسیدن
vanished
به صفر رسیدن
to come upon a fortune
بدارایی یاثروت رسیدن
talk out
<idiom>
بحث تا رسیدن به نتیجه
make sense
<idiom>
معقول به نظر رسیدن
amounting
بالغ شدن رسیدن
amounts
بالغ شدن رسیدن
catch
رسیدن به نفر جلو
to come to a conclusion
به نتیجه ایی رسیدن
to pull through
به هدف خود رسیدن
to run out
به ته کشیدن
[بپایان رسیدن]
To attain position and wealth.
به مقام وثروت رسیدن
to attain perfection
بحد کمال رسیدن
qualifying
رسیدن به مرحله بعد
amount
بالغ شدن رسیدن
amounted
بالغ شدن رسیدن
meet someone half-way
<idiom>
به توافق رسیدن با کسی
peaks
رسیدن به بلندترین نقط ه
peaks
به نقطه اوج رسیدن
cut the mustard
<idiom>
به حد استاندارد لازم رسیدن
cut off one's nose to spite one's face
<idiom>
به حدنهایت رسیدن عصبانیت
come to nothing
<idiom>
باشکست به پایان رسیدن
back on one's feet
<idiom>
به بهترین سلامتی رسیدن
To achieve ones object ( aim ) .
به مقصود خود رسیدن
To go to someones rescues . To succour someone .
به فریاد کسی رسیدن
To get ones wish .
به آرزوی خود رسیدن
To be (come) of age.
بسن قانونی رسیدن
To attain a high position in life.
درزندگی بجایی رسیدن
To attain puberty.
بسن بلوغ رسیدن
To readdress someones grievances.
بداد کسی رسیدن
face value
<idiom>
بنظر با ارزش رسیدن
get down to
<idiom>
رسیدن به نقطه شروع
hit the bull's-eye
<idiom>
به اصل مطلب رسیدن
peaking
رسیدن به بلندترین نقط ه
peaking
به نقطه اوج رسیدن
run down
<idiom>
به بدی وپیسی رسیدن
peak
رسیدن به بلندترین نقط ه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com