Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
state enterprise
بنگاه دولتی
Other Matches
make a diplomatic representation
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
instituted
بنگاه
businesses
بنگاه
establishment
بنگاه
corporations
بنگاه
business
بنگاه
concerns
بنگاه
institute
بنگاه
establishments
بنگاه
institutes
بنگاه
instituting
بنگاه
concern
بنگاه
institution
بنگاه
corporation
بنگاه
firmer
بنگاه
firmest
بنگاه
firms
بنگاه
firm
بنگاه
head-hunters
بنگاه کاریاب
head-hunter
بنگاه کاریاب
pawnbroker
بنگاه رهنی
news agencies
بنگاه خبرگزاری
pawnbrokers
بنگاه رهنی
instituting
بنداد بنگاه
institutes
بنداد بنگاه
enterprise
بنگاه اقتصادی
institute
بنداد بنگاه
serviced
بنگاه سرویس
business enterprise
بنگاه بازرگانی
enterprises
بنگاه اقتصادی
instituted
بنداد بنگاه
foundation
بنیان بنگاه
hydrotherapeutic
بنگاه اب درمانی
service
بنگاه سرویس
mont de piete
بنگاه رهنی
industrial concern
بنگاه صنعتی
pawnshop
بنگاه رهنی
exchange service
بنگاه معاوضه
carpooling center
[American E]
بنگاه همسفری
competitive firm
بنگاه رقابتی
business enterprise
بنگاه تجاری
hydropath establishment
بنگاه اب درمانی
news agency
بنگاه خبرگزاری
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
rectorate
ریاست بنگاه مذهبی
institution
اصل حقوقی بنگاه
pawnbrokers
دلال در بنگاه رهنی
real estate agency
بنگاه معاملات املاک
nonprofit firm
بنگاه غیر انتفاعی
pawnbroker
دلال در بنگاه رهنی
settlements
حل و فصل توافق بنگاه
settlement
حل و فصل توافق بنگاه
representative firm
بنگاه تولیدی نمونه
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
outclearing
فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
hacienda
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
BBC
مخفف بنگاه سخن پراکنی بریتانیا
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
states
دولتی
stating
دولتی
governmental
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
stated
دولتی
state
دولتی
state-
دولتی
governmental
<adj.>
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
imperial institute
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
quasi public
نیمه دولتی
civil servant
مستخدم دولتی
private
غیر دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
privates
غیر دولتی
public service
استخدام دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
public ship
ناو دولتی
state prison
زندان دولتی
nationalized industries
صنایع دولتی
government control
نظارت دولتی
civil servants
مستخدم دولتی
political circles
دوایر دولتی
public assistance
کمکهای دولتی
public domain
خالصه دولتی
public institutions
نهادهای دولتی
public monopoly
انحصار دولتی
state bank
بانک دولتی
state college
دانشکده دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
public ownership
خالصه دولتی
public domain
خالصه دولتی
public domain
مالکیت دولتی
state-
دولتی حالت
government office
اداره دولتی
state socialism
سوسیالیسم دولتی
state university
دانشگاه دولتی
the funds
وام دولتی
state
دولتی حالت
stating
دولتی حالت
states
دولتی حالت
stated
دولتی حالت
government control
کنترل دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
government sector
بخش دولتی
government regulation
مقررات دولتی
government property
مال دولتی
government owned industries
صنایع دولتی
public servants
مامورین دولتی
government officials
مامورین دولتی
government departments
دوایر دولتی
civil services
خدمات دولتی
etatism
سوسیالیزم دولتی
public schools
مدارس دولتی
public sector
بخش دولتی
debenture
حواله دولتی
economic unit
موسسه دولتی و ...
turnover
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
privatises
غیر دولتی کردن
privatising
غیر دولتی کردن
privatised
غیر دولتی کردن
state planning
برنامه ریزی دولتی
privatization
غیر دولتی کردن
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatized
غیر دولتی کردن
bill of oredit
اوراق قرضه دولتی
privatizes
غیر دولتی کردن
bureaucracies
مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy
مجموع گماشتگان دولتی
privatize
غیر دولتی کردن
grants
کمک دولتی اعانه
granted
کمک دولتی اعانه
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
privatizing
غیر دولتی کردن
grant
کمک دولتی اعانه
government bonds
اوراق قرضه دولتی
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
government securities
اوراق بهادار دولتی
arms
نشان دولتی نیرو
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
order in council
تصویب نامه دولتی
lycee l
دبیرستان دولتی درفرانسه
funded
تنخواه قرضه دولتی سهام
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
iranian state railways
راه اهن دولتی ایران
dole
کمک هزینه دولتی به بیکاران
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
fund
تنخواه قرضه دولتی سهام
security
گرو سهام قرضه دولتی
public ship
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
barratry
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
emissions
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
The subsidy will be phased out next year.
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
floater
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
bureaucrat
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrats
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
pluralism
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com