Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (7 milliseconds)
English
Persian
bottom
بنیان نهادن
bottoms
بنیان نهادن
Other Matches
valence
بنیان
structures
بنیان
structuring
بنیان
radicle
بنیان
warp and woof
بنیان
basis
بنیان
structure
بنیان
radical
بنیان
radicals
بنیان
root
بنیان پایه
foundered
بنیان گذار
foundering
بنیان گذار
founders
بنیان گذار
roots
بنیان پایه
foundation
بنیان بنگاه
founder
بنیان گذار
structuralization
بنیان گذاری
economic structure
بنیان اقتصادی
acid radical
بنیان اسید
bulid
بنیان گذاردن
capital structure
بنیان سرمایه
free redical
بنیان ازاد
market structure
بنیان بازار
valence
بنیان ترکیب اتمی
trihydroxy
هیدورکسیدی دارای سه بنیان هیدروکسیل
pentavalent
دارای پنج فرفیت یا بنیان
Cellophane
لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
invest
نهادن
invested
نهادن
investing
نهادن
invests
نهادن
cocking
کج نهادن
cocks
کج نهادن
cock
کج نهادن
enmesh
دردام نهادن
title
نام نهادن
to lay the foundations of
بنیاد نهادن
vats
در خمره نهادن
vat
در خمره نهادن
to step in
قدم نهادن در
to step inside
قدم نهادن در
exposed
در معرض نهادن
inchoate
بنیاد نهادن
to walk in
قدم نهادن در
cages
درقفس نهادن
cage
درقفس نهادن
to set a trap
دام نهادن
to set on foot
آغاز نهادن
instituting
بنیاد نهادن
institutes
بنیاد نهادن
shutting
برهم نهادن
to lay it on with a trowel
نهادن قراردادن
doin
روبخرابی نهادن
titles
نام نهادن
lay down
کنارگذاشتن در کف نهادن
to cage up
درقفس نهادن
to assume the a
بنیادجنگ نهادن
intitle
نام نهادن
inhume
در خاک نهادن
inearth
درخاک نهادن
incept
بنیاد نهادن
incage
درقفس نهادن
shut
برهم نهادن
to dig up the hatchet
اغازجنگ نهادن
incarcerate
در زندان نهادن
to fall tl blows
اغازجنگ نهادن
shuts
برهم نهادن
instituted
بنیاد نهادن
institute
بنیاد نهادن
incarcerates
در زندان نهادن
incarcerated
در زندان نهادن
overtax
بارسنگین نهادن بر
overtaxed
بارسنگین نهادن بر
overtaxes
بارسنگین نهادن بر
overtaxing
بارسنگین نهادن بر
incarcerating
در زندان نهادن
exposures
در معرض نهادن
exposure
در معرض نهادن
to take to
اغاز نهادن
inters
در قبر نهادن
inters
در خاک نهادن
interring
در قبر نهادن
interring
در خاک نهادن
interred
در قبر نهادن
interred
در خاک نهادن
inter
در قبر نهادن
inter
در خاک نهادن
entitles
نام نهادن
entitling
نام نهادن
entitle
نام نهادن
kow-tow
پیشانی بر زمین نهادن
kow-towing
پیشانی بر زمین نهادن
pullulate
اغاز توسعه نهادن
To lay a wreath ( of flowers ).
دسته ( تاج ) گه نهادن
to step aside
بیکسو گام نهادن
to knock head
پیشانی برخاک نهادن
To lay the foundation.
پی نهادن ( پی ریزی کردن )
kow-tows
پیشانی بر زمین نهادن
to take a step forward
یک قدم پیش نهادن
kow-towed
پیشانی بر زمین نهادن
setting up
نهادن مرتب کردن
enmesh
گرفتارکردن درشبکه نهادن
to bell the cat
زین برگرگ نهادن
sets
نهادن مرتب کردن
kotow
پیشانی برخاک نهادن
kowtow
پیشانی برخاک نهادن
lay by the heels
در بند یا زندان نهادن
lay fast by the heels
در بند یا زندان نهادن
set
نهادن مرتب کردن
die down
روبزوال نهادن مردن
submitting
گردن نهادن مطیع شدن
submitted
گردن نهادن مطیع شدن
submits
گردن نهادن مطیع شدن
immesh
در دام نهادن گرفتار کردن
uplift
متعال ساختن روبتعالی نهادن
begin
اغاز نهادن شروع کردن
enters
بدست اوردن قدم نهادن در
begins
اغاز نهادن شروع کردن
uplifts
متعال ساختن روبتعالی نهادن
entered
بدست اوردن قدم نهادن در
to lay by the heels
در بند نهادن بزمین زدن
enter
بدست اوردن قدم نهادن در
submit
گردن نهادن مطیع شدن
get through
<idiom>
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
overreach
پا از حد خود فراتر نهادن بیش از حد گستردن
overreached
پا از حد خود فراتر نهادن بیش از حد گستردن
overreaching
پا از حد خود فراتر نهادن بیش از حد گستردن
to step out
گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
enchain
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
enfetter
دربند نهادن درقید عبودیت ازردن
overreaches
پا از حد خود فراتر نهادن بیش از حد گستردن
outmatch
عقب گذاشتن قدم فراتر نهادن از
theorises
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
acid radical
ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
monrovia powers
اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
constituted
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
name someone after
<idiom>
اسم نهادن روی کسی
[به کسی لقب دادن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com