Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
Other Matches
cash price
بهای نقدی
spot transaction
معامله نقدی
A cash ( credit ) transaction .
معامله نقدی ( اعتباری )
bargaining
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
package deals
معامله کلی معامله چکی
package deal
معامله کلی معامله چکی
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
fradulent conveyance
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
at a low price
بهای کم
for
به بهای
book value
بهای دفتری
money worth
بهای پول
conversion price
بهای تبدیل
unit price
بهای واحد
nominal price
بهای اسمی
nominal value
بهای اسمی
trade price
بهای تجارتی
break up price
بهای انحلال
break up price
بهای تصفیه
cost of construction
بهای ساختمان
at a great penny worth
به بهای زیاد
resonable price
بهای عادله
reserve price
بهای قطعی
fee
بهای واحد
reduced price
بهای نازل
fancy price
بهای گزاف
fancy price
بهای تفننی
face value
بهای اسمی
probability cost
بهای احتمالی
all in price
بهای کامل
par
بهای رسمی سهم
above par
بالاتر از بهای اسمی
resale price
بهای خرده فروشی
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
declared value
بهای اعلام شده
below par
کمتر از بهای اسمی
retail price
بهای خرده فروشی
eric
خون بهای ایرلندی
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
share list
صورت بهای سهام شرکتها
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
pecuniary
نقدی
cash
نقدی
prompt
نقدی
prompted
نقدی
prompts
نقدی
cashes
نقدی
cashing
نقدی
cashed
نقدی
pocket
نقدی
pockets
نقدی
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
share in cash
سهم نقدی
pursing
جایزه نقدی
pecuniary pumishment
مجازات نقدی
fine
جزای نقدی
fined
جزای نقدی
finest
جزای نقدی
noncash
غیر نقدی
cash assets
داراییهای نقدی
quick asset
دارائی نقدی
purses
جایزه نقدی
pecuniary punishment
جزای نقدی
cash book
دفتر نقدی
commuted ration
جیره نقدی
spot cash
پرداخت نقدی
spot market
بازار نقدی
cash books
دفتر نقدی
cashbook
دفتر نقدی
spot price
قیمت نقدی
purse
جایزه نقدی
pursed
جایزه نقدی
pecuniary punishment
مجازات نقدی
money
جایزه نقدی
cash security
وثیقه نقدی
cash budget
بودجه نقدی
cash capital
سرمایه نقدی
cash discount
تخفیف نقدی
lump sum payment
پرداخت نقدی
cash dividened
سود نقدی
cash nexus
رابطه نقدی
cash on delivery
فروش نقدی
liquidated damages
خسارت نقدی
cash price
قیمت نقدی
liquid capital
سرمایه نقدی
cash rent
اجاره نقدی
cash sale
فروش نقدی
cash balance
تراز نقدی
cash balance
مانده نقدی
realization
[American E]
[of something]
نقدی
[اقتصاد]
illiquid
غیر نقدی
realisation
[British E]
[of something]
نقدی
[اقتصاد]
liquidation
[of something]
نقدی
[اقتصاد]
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
net cash
نقدی خالص
non monetary
غیر نقدی
budget item
اقلام نقدی
capital in cash
سرمایه نقدی
cash-wage
دستمزد نقدی
liquid assets
دارائیهای نقدی
cash account
حساب نقدی
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
monetization
پرداخت نقدی بدهی
cash security
وجه الضمان نقدی
non cash share
سهم غیر نقدی
noncash expenditures
مخارج غیر نقدی
cash collection voucher
سندپرداخت غرامت نقدی
cash collection voucher
سند پرداخت نقدی
cash plans
طرح پرداختهای نقدی
spot market
بازار معاملات نقدی
stock funds
اعتبار نقدی اماد
cash crops
محصولات نقدی مانند
non cash shares
سهام غیر نقدی
spot rate
نرخ فروش نقدی
c/o
مخفف حوالهی نقدی
sopt price
قیمت فروش نقدی
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
contribution not in cash
سهم الشرکه غیر نقدی
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
peizefight
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
owelty
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
sells
معامله
selling
معامله
sell
معامله
bargained
معامله
transaction
معامله
truck
معامله
trucked
معامله
trucking
معامله
trucks
معامله
dealing
معامله
bargaining
معامله
negotiation
معامله
negotiations
معامله
bargains
معامله
truckman
معامله گر
bargain
معامله
transactions
معامله
treament
معامله
transactor
معامله گر
penny worth
معامله
invitation to treat
دعوت به معامله
reciprocal treatment
معامله متقابله
forward purchase
معامله سلف
treater
طرف معامله
reciprocation
معامله متقابله
retorsion
معامله به مثل
short sale
معامله سلف
forward dealing
معامله به وعده
hedgehoggy
سخت معامله
private treaty
معامله خصوصی
unauthorized transaction
معامله فضولی
valid transaction
معامله صحیح
transaction on change
معامله در بورس
to take
معامله قماری
to make a market of
معامله کردن
to do business
معامله کردن
terms of trade
شرایط معامله
merchantable
قابل معامله
not negotiable
غیرقابل معامله
He goes on and on . He is most persistent .
ول کن معامله نیست
object of transaction
مورد معامله
unconscionable bargain
معامله نامعقول
bargain
معامله باصرفه
speculative
معامله قماری
dealt
حد معامله کردن
negotiable
قابل معامله
reciprocity
معامله به مثل
package deals
معامله یکجا
reciprocity
معامله بمثل
chap
معامله کردن
options
اختیار معامله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com