Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
resale price
بهای خرده فروشی
retail price
بهای خرده فروشی
Other Matches
retail dealing
خرده فروشی
retail sales
خرده فروشی
retail trade
خرده فروشی
retail
خرده فروشی
retail
خرده فروشی کردن
retail price
قیمت خرده فروشی
index of retail prices
شاخص قیمتهای خرده فروشی
floorwalker
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
mail order house
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
pedantically
از روی علم فروشی و خامی از روی خرده گیری
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
bistro
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
dribbles
خرده خرده پیش بردن
dribbled
خرده خرده پیش بردن
dribbling
خرده خرده پیش بردن
dribble
خرده خرده پیش بردن
sipped
خرده خرده نوشی
sips
خرده خرده نوشی
sip
خرده خرده نوشی
sipping
خرده خرده نوشی
at a low price
بهای کم
for
به بهای
cash price
بهای نقدی
face value
بهای اسمی
cost of construction
بهای ساختمان
nominal value
بهای اسمی
all in price
بهای کامل
conversion price
بهای تبدیل
reduced price
بهای نازل
trade price
بهای تجارتی
fancy price
بهای گزاف
fancy price
بهای تفننی
at a great penny worth
به بهای زیاد
probability cost
بهای احتمالی
nominal price
بهای اسمی
book value
بهای دفتری
reserve price
بهای قطعی
resonable price
بهای عادله
money worth
بهای پول
break up price
بهای تصفیه
break up price
بهای انحلال
unit price
بهای واحد
fee
بهای واحد
above par
بالاتر از بهای اسمی
par
بهای رسمی سهم
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
below par
کمتر از بهای اسمی
declared value
بهای اعلام شده
eric
خون بهای ایرلندی
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
share list
صورت بهای سهام شرکتها
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
for sale
فروشی
disposability
فروشی
sales
فروشی
on offer
فروشی
on sale
فروشی
drapery
پارچه فروشی
slave trade
برده فروشی
snobbery
افاده فروشی
ironmongery
اهن فروشی
drugstores
دوا فروشی
draperies
ماهوت فروشی
drugstore
دوا فروشی
draperies
پارچه فروشی
retail
جزئی فروشی
staple
مرکزعمده فروشی
drapery
ماهوت فروشی
pedantry
فضل فروشی
upholstery
مبل فروشی
upholstery
پرده فروشی
bijouterie
جواهر فروشی
butchery business
گوشت فروشی
chandlery
شمع فروشی
stapling
مرکزعمده فروشی
stapled
مرکزعمده فروشی
haberdashery
خرازی فروشی
barroom
نوشابه فروشی
snack bars
ساندویچ فروشی
snack bar
ساندویچ فروشی
cash crop
محصول فروشی
cash crop
فرآورد فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
grocer's
خواربار فروشی
food shop
خواربار فروشی
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
grocery
خواربار فروشی
wineshop
باده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
perfumery
عطر فروشی
pedlary
دست فروشی
peacockery
خود فروشی
optometry
عینک فروشی
newsstand
روزنامه فروشی
jewelry
جواهر فروشی
greengrocery
سبزی فروشی
glassman
شیشه فروشی
priggery
علم فروشی
priggishness
علم فروشی
prudishness
عفت فروشی
whole sale dealer
عمده فروشی
toploftiness
خود فروشی
toggery
لباس فروشی
slopwork
دوخته فروشی
short sale
سلم فروشی
short sale
پیش فروشی
salter
نمک فروشی
taproom
بارمشروب فروشی
dealing in slaves
برده فروشی
smithy
اهن فروشی
wholesale
عمده فروشی
smithies
اهن فروشی
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
taproom
محل پیاله فروشی
tap room
محل پیاله فروشی
swagger
کبر فروشی خودستایی
swaggered
کبر فروشی خودستایی
ticket office
باجه بلیت فروشی
ostentation
خود فروشی تظاهر
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
soda fountain
مغازه لیموناد فروشی
soda fountains
مغازه لیموناد فروشی
at the but cher's
در دکان گوشت فروشی
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
swaggering
کبر فروشی خودستایی
swaggers
کبر فروشی خودستایی
overselling
فزون فروشی کردن
bars
میکده بارمشروب فروشی
bar
میکده بارمشروب فروشی
vintnery
عمده فروشی شراب
trade price
قیمت عمده فروشی
to prank out oneself
خود فروشی کردن
wholesale price
قیمت عمده فروشی
to peacock oneself vref
خود فروشی کردن
wineshop
مغازه شراب فروشی
convenience store
خواربار فروشی کوچک
convenience stores
خواربار فروشی کوچک
oversell
فزون فروشی کردن
oversells
فزون فروشی کردن
oversold
فزون فروشی کردن
barroom
بار یا پیاله فروشی
delicatessens
مغازه اغذیه فروشی
peltry
پوست خام فروشی
pedantry or pedantism
علم فروشی خام
mercery
مغازه پارچه فروشی
grogshop
دکان مشروب فروشی
groggery
نوشابه فروشی میخانه
gaudiness
خودنمائی جلوه فروشی
newsstand
دکه روزنامه فروشی
sales
جنس فروشی فروش
dramshop
بار مشروب فروشی
dramshop
سالن مشروب فروشی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
bookshop
دکان کتاب فروشی
bookshop
مغازه کتاب فروشی
bookshops
دکان کتاب فروشی
delicatessen
مغازه اغذیه فروشی
proslavery
طرفداری از برده فروشی
box offices
باجه بلیط فروشی
smithies
فلز فروشی اهنگری
box office
باجه بلیط فروشی
pot house
ابجو فروشی خرابات
bookshops
مغازه کتاب فروشی
porterhouse
ابجو واغذیه فروشی
smithy
فلز فروشی اهنگری
cutlery
کارد وچنگال فروشی
cantina
مغازه خواربار یامشروب فروشی
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
index of wholesale prices
شاخص قیمتهای عمده فروشی
short sale
بیع سلف پیش فروشی
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
milk floats
عرابه یا چرخ شیر فروشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com