English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English Persian
resonable price بهای عادله
Other Matches
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price بهای کاسته بهای تخفیف دار
reasonable price قیمت عادله
proper price قیمت عادله
peasonable price قیمت عادله
fair value قیمت عادله
for به بهای
at a low price بهای کم
reduced price بهای نازل
fancy price بهای تفننی
fancy price بهای گزاف
money worth بهای پول
nominal price بهای اسمی
nominal value بهای اسمی
probability cost بهای احتمالی
reserve price بهای قطعی
trade price بهای تجارتی
unit price بهای واحد
face value بهای اسمی
cash price بهای نقدی
at a great penny worth به بهای زیاد
book value بهای دفتری
break up price بهای تصفیه
break up price بهای انحلال
all in price بهای کامل
conversion price بهای تبدیل
cost of construction بهای ساختمان
fee بهای واحد
resale price بهای خرده فروشی
par بهای رسمی سهم
above par بالاتر از بهای اسمی
retail price بهای خرده فروشی
declared value بهای اعلام شده
below par کمتر از بهای اسمی
eric خون بهای ایرلندی
contratual rent اجاره بهای مقطوع
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
cost and freight قیمت و بهای حمل و نقل
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
share list صورت بهای سهام شرکتها
to take something off and pric اندکی از بهای چیزی کاستن
the price was not reasonable بهای ان معقول بنظر نمیرسید
spot price بهای جنس در معامله نقدی
upset price کمترین بهای مقطوع درهراج
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
dispraise از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
to compound قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
price as natural ice یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
at par قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar بهای قندچیست قند درچه حال است
revalorization اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com