Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
Other Matches
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
encipher
برمز نوشتن رمز نوشتن
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
for
به بهای
at a low price
بهای کم
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
at a great penny worth
به بهای زیاد
nominal price
بهای اسمی
money worth
بهای پول
nominal value
بهای اسمی
face value
بهای اسمی
conversion price
بهای تبدیل
fancy price
بهای گزاف
probability cost
بهای احتمالی
all in price
بهای کامل
fancy price
بهای تفننی
cost of construction
بهای ساختمان
resonable price
بهای عادله
trade price
بهای تجارتی
reserve price
بهای قطعی
fee
بهای واحد
unit price
بهای واحد
break up price
بهای انحلال
break up price
بهای تصفیه
book value
بهای دفتری
reduced price
بهای نازل
cash price
بهای نقدی
par
بهای رسمی سهم
retail price
بهای خرده فروشی
eric
خون بهای ایرلندی
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
declared value
بهای اعلام شده
resale price
بهای خرده فروشی
above par
بالاتر از بهای اسمی
below par
کمتر از بهای اسمی
DVD
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
share list
صورت بهای سهام شرکتها
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
mercery
کالا
produces
کالا
object of sale
کالا
produce
کالا
merchandise
کالا
produced
کالا
trafficked
کالا
material
کالا
wares
کالا
materials
کالا
ware
کالا
goods
کالا
traffics
کالا
trafficking
کالا
product
کالا
stuff
کالا
stuffed
کالا
stuffs
کالا
good
کالا
chattel
کالا
products
کالا
cargoes
کالا
cargo
کالا
articles
کالا
article
کالا
commodity
کالا
matter
کالا
traffick
کالا
commodities
کالا
matters
کالا
mattering
کالا
traffic
کالا
mattered
کالا
mock up
مدل کالا
consignor
فرستنده کالا
interchanges
مبادله کالا
commodity flow
جریان کالا
commodity exchange
بورس کالا
barter
دادوستد کالا
bartered
دادوستد کالا
barters
دادوستد کالا
bartering
دادوستد کالا
commodity market
بازار کالا
lien on goods
حق حبس کالا
fairer
نمایشگاه کالا
fairest
نمایشگاه کالا
order for goods
سفارش کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
fairs
نمایشگاه کالا
commodities
کالا جنس
copper alloy
همبسته کالا
commodity exchange
مبادله کالا
commodity
کالا جنس
bill of goods
صورت کالا
exclusion principle
کالا نیستندشد
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
showrooms
نمایشگاه کالا
showroom
نمایشگاه کالا
inventory
صورت کالا
handling of goods
جابجایی کالا
inventory
موجودی کالا
fate of goods
وضعیت کالا
fair
نمایشگاه کالا
collection of goods
دریافت کالا
commodities exchange
بورس کالا
margin utility
حد مطلوبیت کالا
commodity agreement
موافقتنامه کالا
commodity code
علامت کالا
commodity code
شماره کالا
depot
انبار کالا
commodity code
رمز کالا
commodity catalogue
کاتالوگ کالا
depots
انبار کالا
samples
نمونه کالا
commodity broker
واسطه کالا
commodity broker
دلال کالا
stowage
انبار کالا
storeroom
انبار کالا
drafts
بسته کالا
drafted
بسته کالا
draft
بسته کالا
interchanging
مبادله کالا
trafficked
مبادله کالا
glut
وفور کالا
gluts
فراوانی کالا
stock room
انبار کالا
stock requisition
درخواست کالا
sample
نمونه کالا
trafficking
مبادله کالا
sampled
نمونه کالا
gluts
وفور کالا
glut
فراوانی کالا
traffic
مبادله کالا
traffics
مبادله کالا
warehouses
انبار کالا
holds
انبار کالا
hold
انبار کالا
interchange
مبادله کالا
warehouse
انبار کالا
interchanged
مبادله کالا
inventories
موجودی کالا
trade
مزاحمت مبادله کالا
storeroom
مخزن انبار کالا
the goods are orlie in pledge
کالا در گرو اوست
fairing
ارمغانی که از نماسشگاه کالا
price
ارزش پولی کالا
stock requisition
تقاضا جهت کالا
prices
ارزش پولی کالا
marketing area
منطقه توزیع کالا
mass production of goods
تولید انبوه کالا
goods received note
برگه دریافت کالا
handling charges
هزینههای جابجایی کالا
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com