Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English
Persian
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
Other Matches
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
exorbitance
گزافی
immenseness
گزافی
prohibitive tax
مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
bendon
بران
trenchant
بران
added to that
اضافه بران
there is no limit to it
حدی بران متصور نیست
persuading
بران داشتن ترغیب کردن
persuades
بران داشتن ترغیب کردن
persuade
بران داشتن ترغیب کردن
goes
روی دادن بران بودن
go
روی دادن بران بودن
leads
سوق دادن بران داشتن
lead
سوق دادن بران داشتن
labarum
پرچم قستنطین که نشان نصارا بران بود
the principality
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
spin wall
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
the principality of wales
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
incurved
تو گذاشته
inestimably
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
potter wheel
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
plane table
سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
new-laid
تازه گذاشته
included
تو گذاشته تو مانده
in pawn
گرو گذاشته
of ripe years
پابسن گذاشته
new laid
تازه گذاشته
gongs
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
gong
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
stay behind
نیروی جا گذاشته شده
structuring
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structure
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
to take the p of any one
بدانگونه مشت بران کسی زدن که سخت دردگین شودیافالج گرد د
structures
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
quartus
چهارمی شخص گذاشته وبارقم
He is through ( done ) with politics .
سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
I am wearing my hat at an angle .
کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
on sale
در معرض فروش گذاشته شده
I have pledged ( staked ) my reputation on it .
شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
they were filfty at the outsid
پنجاه تن بودند
that woman was in keeping
ان زن رانشانده بودند
at a low price
بهای کم
for
به بهای
specific devise
زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
we were
ایشان بودند ما بودیم
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
He had a cigar between his lips .
یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
fancy price
بهای تفننی
face value
بهای اسمی
fancy price
بهای گزاف
resonable price
بهای عادله
reserve price
بهای قطعی
probability cost
بهای احتمالی
reduced price
بهای نازل
nominal price
بهای اسمی
nominal value
بهای اسمی
break up price
بهای تصفیه
break up price
بهای انحلال
at a great penny worth
به بهای زیاد
unit price
بهای واحد
cash price
بهای نقدی
fee
بهای واحد
conversion price
بهای تبدیل
money worth
بهای پول
book value
بهای دفتری
trade price
بهای تجارتی
all in price
بهای کامل
cost of construction
بهای ساختمان
They were all alike.
همه آنها یکی بودند.
Those who attended the meeting.
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
they attended the king
ایشان درخدمت پادشاه بودند
Burglars have broken in.
دزد ها
[با زور]
آمده بودند تو.
he was meant for a soldier
او برای سربازی در نظرگرفته بودند
lipping
قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
plate mark
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
gingall
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
stay behind
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
par
بهای رسمی سهم
above par
بالاتر از بهای اسمی
eric
خون بهای ایرلندی
declared value
بهای اعلام شده
retail price
بهای خرده فروشی
resale price
بهای خرده فروشی
below par
کمتر از بهای اسمی
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
The jewels were laid out beautifully.
جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
Any reform of the pension law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
Any reform of the insurance law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
dog cart
یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
fly speck
گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
share list
صورت بهای سهام شرکتها
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
She did not show any interest in my problems, let alone help me.
مشکلاتم برای او
[زن]
بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
There they were in all their finery.
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
The waves were mountain - high .
موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
music stands
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
therianthropic
وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
The soldier had been blinded in the war .
چشم های سرباز درجنگ کور شده بودند
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
the boxes were nested
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
ostensorium
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
sudarium
دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
to be too poor to afford a telephone line
بیش از اندازه تهیدست بودند که بتوانند یک خط تلفن تهیه بکنند.
reveals
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveal
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
The people wondered how the contraption worked.
مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
revealed
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
hallmarks
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmark
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
monstrance
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
ostensory
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
self-
حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
persiennes
یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
liquidity perference
جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
blasts
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
fall back
شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
quantum meruit
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
puritan
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
net ball
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
fallow
بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
mortgage property
مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
asynchronous
ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
monrovia powers
اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
edict of emancipation
فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
khamseh
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
inverting
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
inverts
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
invert
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com