English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
remission بهبودی بیماری
Other Matches
sequela بیماری ناشی از بیماری دیگر
recruital بهبودی
mending بهبودی
melioration بهبودی
recvery بهبودی
mend بهبودی
well-being بهبودی
betterment بهبودی
amelioration بهبودی
health بهبودی
recuperation بهبودی
amendment بهبودی
recovers بهبودی یافتن
recovering بهبودی یافتن
pull round بهبودی یافتن
to grow better بهبودی یافتن
recuperating بهبودی یافتن
recuperates بهبودی یافتن
to get back on one's feet بهبودی یافتن
recvperate بهبودی یافتن
convalescent در حال بهبودی
to pull round بهبودی یافتن
to gain in nealth بهبودی یافتن
to bring through بهبودی دادن
pickup بهبودی یافتن
snapback بهبودی سریع
recuperated بهبودی یافتن
improves بهبودی دادن
recoveries بهبودی بازیافت
recovery بهبودی بازیافت
recuperative بهبودی بخش
incurable بهبودی ناپذیر
meliorator بهبودی بخش
improve بهبودی دادن
improved بهبودی دادن
improving بهبودی دادن
recuperate بهبودی یافتن
recover بهبودی یافتن
gained بهبودی یافتن رسیدن
gains بهبودی یافتن رسیدن
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
snapback سریعا بهبودی یافتن
gain بهبودی یافتن رسیدن
mend رفو کردن بهبودی یافتن
mends رفو کردن بهبودی یافتن
improves بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amended بهتر کردن بهبودی یافتن
amend بهتر کردن بهبودی یافتن
improver ترقی کننده بهبودی دهنده
mended رفو کردن بهبودی یافتن
ameliorates بهتر شدن بهبودی یافتن
incorrigible بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improving بهبودی یافتن پیشرفت کردن
sanative علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory علاج کننده بهبودی دهنده
ameliorating بهتر شدن بهبودی یافتن
amending بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorated بهتر شدن بهبودی یافتن
improved بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorate بهتر شدن بهبودی یافتن
improve بهبودی یافتن پیشرفت کردن
convalesce بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
an incorrigible person کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognoses بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
epizootic بیماری
illnesses بیماری
illness بیماری
pathogenic بیماری زا
diseases بیماری
disease بیماری
maladies بیماری
malady بیماری
virulent <adj.> بیماری زا
pick's syndrome بیماری پیک
tay sach's disease بیماری تی- ساکس
pick's disease بیماری پیک
nosophilia بیماری خواهی
nosophobia بیماری هراسی
pathophobia بیماری هراسی
pathognomy بیماری شناسی
parkinsonism بیماری پارکینسون
pathogenesis بیماری زایی
pott's disease بیماری پوت
to have something [a disease, an illness] بیماری گرفتن
radiation sickness بیماری اشعه
to be down with something بیماری گرفتن
wilson's disease بیماری ویلسون
radiation sickness بیماری تابشی
AIDS بیماری ایدز
AIDS بیماری سیدا
legionnaires' disease بیماری لژیونرها
to be laid up with something بیماری گرفتن
VD بیماری مقاربتی
some kind of sickness یک نوعی از بیماری
to be ill with something بیماری گرفتن
sick bed بستر بیماری
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
Diagnosis. تشخیص بیماری
VD بیماری زهروی
radiation sickness بیماری برتابشی
neuropathy بیماری عصب
venereal disease بیماری مقاربتی
Parkinson's disease بیماری پارکینسون
graves'disease بیماری گریوز
hansen's disease بیماری هنسن
symptomatic نشانه بیماری
encephalopathy بیماری مغزی
down's disease بیماری داون
sick leave استراحت بیماری
ailments بیماری مزمن
ailment بیماری مزمن
rabies بیماری هاری
addison's disease بیماری ادیسون
advantage by illness بهره بیماری
alzeimer's disease بیماری الزایمز
illnesses بیماری کسالت
illness بیماری کسالت
catamnesis تاریخچه بیماری
herpes simplex بیماری تب خال
love sickness بیماری عشق
lumpy jaw بیماری "اکتینومیکوز"
pestilence بیماری طاعون
mental disease بیماری روانی
mental illness بیماری روانی
mental disorder بیماری روانی
psychosis بیماری روانی
insect vectors حشرات بیماری زا
epilepsy بیماری صرع
migraine میگرن [پزشکی] [بیماری]
to get back on one's feet بهتر شدن [از بیماری]
to die of an illness در اثر بیماری مردن
haemorrhoid [British] بواسیر [بیماری] [پزشکی]
to pass a disease on بیماری منتقل کردن
haemorrhoid [British] همورویید [بیماری] [پزشکی]
hemorrhoid [American] بواسیر [بیماری] [پزشکی]
hemorrhoid [American] همورویید [بیماری] [پزشکی]
slapped cheek syndrome بیماری پنجم [پزشکی]
fifth disease [Erythema infectiosum] بیماری پنجم [پزشکی]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
red plague {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
variola {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
pox {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
smallpox {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
diphtheria [diph] دیفتیری [پزشکی] [بیماری]
psychosomatic disease بیماری روانی- تنی
flight into sickness پناه بردن به بیماری
secondary gain بهره ثانوی بیماری
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
paranosic gain بهره اصلی بیماری
diathesis بیماری پذیری ارثی
beriberi بیماری کمبود ویتامن B
basedow's disease بیماری بیس داو
wernicke's encephalopathy بیماری مغزی ورنیکه
pesthole لانه بیماری ومیکروب
paranosis بهره کشی از بیماری
primary gain بهره اصلی بیماری
loose smut بیماری زنگ گندم
insect vectors حشرات ناقل بیماری
inpatient بیماری که در بیمارستان میخوابد
iatrogenic illness بیماری پزشک زاد
hemiparasite انگلهایی که بیماری زا نیستند
he fell ill به بستر بیماری افتاد
gilles de la tourett's disease بیماری ژیل دو لاتورت
allopathy معالجهء بیماری با اضداد ان
hypertension بیماری فشار خون
malady فاسد شدگی بیماری
maladies فاسد شدگی بیماری
polio بیماری فلج اطفال
fungus فونجی بیماری قارچی
glanders بیماری مسری اسب و انسان
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
vaccinating برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinates برضد بیماری تلقیح شدن
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
pathoneurosis روان رنجوری بیماری زاد
enphytotic بیماری همه گیر شایع
melituria بیماری قند سلس البول
vaccinate برضد بیماری تلقیح شدن
locoism نوعی بیماری اسب ودام
vaccinated برضد بیماری تلقیح شدن
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
epidemics واگیر بیماری همه گیر
epidemic واگیر بیماری همه گیر
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
varicella آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
chicken pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
chicken-pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
bladder calculus سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com