Dictiornary-Farsi | بهبودی ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
incurable	بهبودی ناپذیر


Search result with all words

incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
Other Matches

invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
mend	بهبودی
health	بهبودی
recuperation	بهبودی
mending	بهبودی
amelioration	بهبودی
betterment	بهبودی
well-being	بهبودی
melioration	بهبودی
recruital	بهبودی
recvery	بهبودی
amendment	بهبودی
improves	بهبودی دادن
improving	بهبودی دادن
recuperative	بهبودی بخش
recuperate	بهبودی یافتن
to get back on one's feet	بهبودی یافتن
improved	بهبودی دادن
recvperate	بهبودی یافتن
remission	بهبودی بیماری
to bring through	بهبودی دادن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
to grow better	بهبودی یافتن
to pull round	بهبودی یافتن
meliorator	بهبودی بخش
pickup	بهبودی یافتن
improve	بهبودی دادن
pull round	بهبودی یافتن
convalescent	در حال بهبودی
recovering	بهبودی یافتن
recovers	بهبودی یافتن
snapback	بهبودی سریع
recover	بهبودی یافتن
recoveries	بهبودی بازیافت
recovery	بهبودی بازیافت
recuperating	بهبودی یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
recuperated	بهبودی یافتن
snapback	سریعا بهبودی یافتن
irrecoverably	چنانکه بهبودی نپذیرد
gain	بهبودی یافتن رسیدن
gained	بهبودی یافتن رسیدن
gains	بهبودی یافتن رسیدن
ameliorate	بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating	بهتر شدن بهبودی یافتن
improve	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorated	بهتر شدن بهبودی یافتن
sanatory	علاج کننده بهبودی دهنده
sanative	علاج کننده بهبودی دهنده
improver	ترقی کننده بهبودی دهنده
ameliorates	بهتر شدن بهبودی یافتن
improved	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amending	بهتر کردن بهبودی یافتن
mends	رفو کردن بهبودی یافتن
mended	رفو کردن بهبودی یافتن
mend	رفو کردن بهبودی یافتن
improving	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amended	بهتر کردن بهبودی یافتن
improves	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend	بهتر کردن بهبودی یافتن
convalesce	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person	کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
better	بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
prognosis	بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses	بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.	پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
imperviable	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
inaccessible	ارتباط ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
unanswerable	جواب ناپذیر
inaccessible	دسترسی ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
indescribable	وصف ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر